من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

آر انی بادی دِر؟

بعد از سال‌ها اومدم که بنویسم. دلم برای بلاگ و بلاگستان تنگ شده. برای حال و هوای نوشتنای پشت لپ‌تاپ و غالبا تو شب، برای خالی کردن هر اون چیزی که تو مغزت می‌گشت و هیچ راه فراری جز نوشتن نداشت. سوشال مدیاهای زیادی رو برای نوشتن انتخاب کردم و راستش رو بخوای، هیچی نمی‌تونه جای بلاگ رو بگیره. نمی‌دونم با این که همیشه تعداد کسایی که می‌خوندنم به بیشتر از 10 نفر نمی‌رسید، چرا هیچ وقت نتونستم اینستا و تلگرامی که حداقل ده‌ها و صدها نفر دنبالم می‌کردن رو به اینجا ترجیح بدم. انگاری همیشه در کنار همه اون نوشتنا، یه آلارم پررنگی کنار مغزم بود که تهش باید برگردی و تو یه کنج دنجی تو بلاگستان بنویسی. راستشو بخوای حتا نتونستم با یه سایت شخصی و یا یه دامین شخصی کنار بیام. انگاری این که یه دمی به اسم بلاگفا، بیان یا هرچیز دیگه‌ای بهت بچسبه یه طوری خوبی دلچسبه. این که حس کنی بلاگری. حس کنی این نوشتن با بقیه نوشتنا فرق داره.

مخلص کلام می‌خواستم بگم فکر نکنم از شماهایی که اینجا رو دنبال می‌کردین، آدمای زیادی مونده باشه. همونطور که شماهم مثل من مدت‌هاست چراغاتون خاموشه. ولی به هرحال می‌خواستم بگم من دوباره اینجام. با بلاگ جدیدم همه‌تون رو دنبال کردم. اگه خواستین بازم از ریزه ریزه‌های مغز این دختر کوچواو که حالا کمی بزرگ شده خبر داشته باشین بیاین اینجا: Thedreambeliever.blog.ir

من ماگدالینم .. غول تماشا ...