الی الی الی
تو فوقالعادهای دختر :)
کی مثه تو میتونه حالمو خوب کنه آخه
وقتی صب زنگ میزنی خونمونو صدای نگرانتو میشنوم چون گوشیمو جواب نداده بودم
وقتی نمیدونم از شدت خوشحالی اینکه انقدر برات مهمم بخندم یا با دعواهات پشت تلفن بگرخم و درنهایت یه ترکیب خندهدار از این دوتا میشه حال اون لحظم
وقتی میگم بریم بیرون و فقط میپرسی کجا
وقتی شهرکتاب مرکزی رو پیشنهاد میدی و با التماس میگم الی بخدا پول ندارررریییم
وقتی مثله همیشه نقطه شروع بیرون رفتنامون انقلابه و ادامه روزو به حالمون میسپریم
وقتی ایده متروگردی میاد تو ذهنمون :))
وقتی میام دروازهدولت و خنگولانه بهت میگم بیا بالا و توعم قبول کنی درصورتی که دوباره باید بیایم تو خطی که تو هستی
وقتی بعد هزارو شونصدو نودو هفت بار انقلاب اومدن بازم میگی فاطمه از اینورو به شعور حافظم توهین میکنی :دی
وقتی میریم تو مغازه کوچیک و رویایی و پر از کتاب آقای کریمی که کتاب مصباح یزدی رو بخری
وقتی آقای کریمی میگه ۵ مین منتظر باشید تا بیارنش و تو این فاصله دعوتمون میکنه که کتابارو نگاه کنیم
وقتی با روح و روانمون بازی میکنه با نسخه اصلی کتابایی که فیکش تو بازار پر شده
وقتی کتابای انتشارات کاروان و ایزا ترجمههای آرش حجازی رو با جلد سخت بهمون نشون میده
وقتی بیخیال بودجه و همه چی میشیمو با علم به این که اگه الان نخریمشون دیگه نمیتونیم پیداشون کنیم، کتابای فوقالعادشو میخریم