من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

64 ●

امروز بعده تقریبا یک ماه جوابا اومد :)

هم خوشحالم هم ناراحت ..

خوشحالم چون هم فیزیک قبول شدم هم نجوم

و ناراحتم از این ک یکی بهترین دوستام ک از المپیادیای خفن زیست بود قبول نشد

واقعا ناراحتم و اعصابم به خاطرش خورده

این ک خودش حالش خوب نیس الان ، یه طرف

این ک رفتار معلمامون مطمئنم باهاش اصلا درست نیست یه طرف دیگ

خیلی نگرانشم

از اون بچه های مهربون و دل نازکه و خیلی اعصابم خورده

خیلی آدم باید قوی باشه ک از همچین موقعیتی بگذره ، دستشو بذاره رو زانوهاش و یه یا علی بگه و بره به یه سوی دیگ

زهرا، میدونم احتمالا هیچ وقت این نوشترو نمی خونی

ولی با تمام وجودم

با تمام سهمیه ی دعایی ک پیش خدا دارم ، برات دعا می کنم تا از پس همه ی راه های دشوارو موانع روبه روت بر بیای و اخره این ماجرا،

این تو باشی ک سرت بلنده و بقیه شرمنده از فتارشون بشن..

رفیق دوست داشتنی، آینده ی منم معلوم نیست و فقط اون بالاییه ک از فردای هممون خبر داره

شب قدر امسال حتما خدا بهترینارو برامون ، برا یه سالمون رقم زده ...

پس سرتو بگیر بالا و رو پاهات وایسا و به خودت افتخار کن با تمام ریسکی ک المپیاد داره بازم انقد جرئت داشتی ک انتخابش کنی

کاری ک آدمای معمولیه اطرافت حتی بهش فکرم نمی کنن ..

اون بالایی همیشه باهامونه وهوامونو داره :(

ماها چه قبول بشیم چ نشیم برنده ایم ،

برنده ایم چون با این سنمون ریسکی کردم ک شاید خیلی گنده تراشم هیچ وقت تو زندگی نکنن

ماها برنده ایم چون قدرت و جرئت انتخاب کردن داشتیم

برنده ایم چون تصمیم گرفتیم چن سال از بهترین سالای عمرمون و به چیزی اختصاص بدیم که عاشقشیم درصورتی ک جایی بودیم ک زمین و زمان باهامون مخالفت میکردن و تخریبمون می کردن و مانع میشدن

ما برنده ایم چون مثه بقیه یه زندگیه راحت و بی دغدغرو انتخاب نکردیم و متفاوت بودنو تجربه کردیم

و مهم تر از همه ما برنده ایم چون به خاطر رسیدن ب چیزی ک دوسش داشتیم از همه چیمون گذشتیم و تلاش کردیم

پس از این ب بعدم باید شخصیت قهرمانیمونو حفظ کنیم و تلاش کنیم

بدون نگاه کردن ب گذشته و با توکل به اون بالایی ...

تنها کسی ک هیچ وقت تنهامون نمیذاره ، سرزنشمون نمی کنه و همیشه مثه یه بچه کوچولو بغلمون می کنه تا آروم شیم فقط خودشه

پس بی خیال بقیه و به عشق خودش می جنگیم تا همه بدونن ک خوشبخیتم، قوی ایم، و المپیاد حداقل چیزی ک برامون داشته اینه ک روحمون باهاش ب خدا نزدیک تر شده ...

 

 

پ.ن: اینارو نوشتم ک اگ منم مرحله دو قبول نشدم و کسی نبود اون لحظه این حرفارو بهم بزنه، با خوندنشون آروم شم .. توام آروم باش دوست مهربونم ...

 

پ.ن پریم:

در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم   لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی  

 

 

بعدا نوشت: دوستم اعتراض زدو قبول شد :) خیلی خوشحالم خیلی :))) 

63 ●

آسمان فرصت پرواز بلند است ولی،

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی ...

#ذهن_تهی

#پرواز

#تلاشو_تلاشو_تلاش

62 ●

مثه این بچه کوچولوها که میرن بیرون سفت مامانشونو می چسبن و حس می کنن آغوش هیش کی جز اون براشون امن نیست،

سفت چسبیدم بهت و یقین دارم جز تو هیچ چیز این دنیا واقعی نیست ...

انگار که فقط تو باشی و من و یه جهان  لایتناهی که قراره باهم و بی توجه به همه به سمت دلش (که معلوم نیست کجاشه) قدم بزنیم و هات چاکلت خوشمزه و کیک کاکائویی که من دوست دارم بخوریمو از همه چی حرف بزنیم ...

تو مثل همیشه آروم و بی صدا به خوشحالیا و حجم هیجانمو غر زدناو دلخوریا و ادا دراوردنام گوش کنی و وقتی دلم سبک شد، وایسی

وایسی و با اون چهره ی آرامش بخشت که نمی دونم چه شکلیه بهم نگاه کنی و لبخند بزنی و بگی وروجک:

غصه ی چیو می خوری تا من کنارتم ؟

دیگه چی بهتر از این که دوتایی باهم داریم چیزایی که تو دوست داریو می خوریم ؟ :)

بعد دستتو میذاری زیر چونتو آروم با خودت فک می کنی:(اون موقع که داشتم از روحم تو بدنش می دمیدم ، کجا اشتباه شد که این انقد لجباز و غرغرو شد؟)

بعد مثه من ک همیشه جواب خودمو میدم با خودت میگی :( همچینم بدنشدا :))) اگه غرغرو و لجباز نبود ، با همه کنار میومدو کمتر تنهاییمونو باهم پر میکردیم:دی)

رو میکنی به منو نمی دونم چی میخوای بگی

ولی من زودتر برمی گردم سمتتو سفت بغلت می کنم و با سلول سلول بدنم نفس می کشمت و میگم عاشقتم که هستی، مرسی که من همین جوریم که هستم، مرسی که انقد دوسم داری که باهام معامله می کنی

سکوت شنونده ی مهربون و خوشگل و قشنگم، چه قد خوبه ک همون جوری که هستم تورو دارم و باعث آرامشمی :)

و تو همون جوری تو همون سکوت مهربونت ، منو به خودت فشار میدیو بوسم می کنیو انقدررر تو بغلت نگهم میداری تا روحم از بدنم جدا شه و بعد دوتایی باهم به آسمون میریم ...

 

شب بخیر مهربون همیشگی ... تو که نمی خوابی ولی امیدوارم تا وقتی من خوابم ، آروم باشی ...

61 ●

از داشتن بعضی آدما تو زندگیم ک تعداشون ب انگشتای یه دستمم نمی رسن ، چنان خرسندم که حس می کنم ک دنیا نباشه و خوشحالیه اونا باشه دیگ هیچی از خدا نمی خوام ...

اینک دورو برت شلوغ باشه و وقت تنهایی نتونی با هیش کی حرف بزنی و خودت بمونی جزو بدترین حساییه ک یه آدم می تونه تجربه کنه ( که تجربم کردم خودم)

ولی این که همون تعداد انگشت شمار اطرافیانت آدمای با ارزشی باشن و تحت هیچ شرایطی تنهات نذارن ، فوق العاده ترین حسه ممکنه ( که اینم دارم تجربه می کنم :دی)

خیلی حس خوبیه کسیو داشته باشی ک برا خوشحال کردنش ذوق کنی ، تو ناخودآگاهت چشمت دنبال چیزایی بگرده ک دوس داره و بدون اینکه اراده ای رو کارات داشته باشی با قلبت بهترینارو براش بخوای ..

اسکل پلشت

روانی

خاک بر سرت

از وقتی اومدی ترکوندی منو

من کی انقد احساساتی بودم اخه کچل :|

بی صبرانه منتظر هفته دیگه انقلابم :)))

 

 

پ.ن: میدونم این چن روز زیاد نوشتم

ولی  دلم میخواد اینجا همه چی ثبت بشه ..

می دونم بعدا از خوندن همه ی اینا لذت خواهم برد ...

60 ●

خدایااااااا چرا دلم آروم نمیشه :(  

آشوبم

آرامشم تویی

به هر ترانه ای سر میزنم تویی

«سحر اضافه کن به فهم آسمانم»

59 ●

اصلاااااا این موضوع تو کتم نمیره ک یکی امرو نهی اضافه ب خودمو اطرافیانم کنه

و این ک فقط وقتی باید اعتراض کنی ک ب ضرر خودت باشه

وقتی ب یه بچه یاد بدی فقط وقتی ب ضررت خودشه، زبون باز کنه و از خودش دفاع کنه،خودخواهی و هم نوع دوست نبودنو در نا خوداگاهش داری جا میندازی..

کاش بفهمیم

کاش...

58 ●

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

57 ●

دلم می خواد بنویسم

هر چی به مرحله ۲ نزدیک تر میشیم سردرگم تر میشم

بد ترین اتفاق ممکنم اینه ک کلاسام به طرز وحشتناکی کم شده

فک کنم تا ۶ ام عید هیچ کلاس درسی ای ندارم و این شدیدا رو‌مخه

کارایی ک استادام میگن داره انجام میشه ولی اصن راضی کننده نیس برام

چرا امام رضا نمی طلبم ؟ :(

من دلم تنگ شده برات :'(

اصن نمی دونم باید چی کار کنم

نزدیک ۲۵۰ تا سوال تشریحی مرحله دویی تو دفترم هست ک نمیدونم کی باید دوباره مروررشون کنم

کاش کلاس داشتم :(

56 ●

عشق خیلی نکته ی مهمی تو زندگیه هر کسیه

اما نمی دونم چرا اکثرا این کلمرو تو حسِ نسبت ب جنس مخالف می بینن

تازگیا هرجا میرم صحبت از یه عشق آتشین یا حسرتِ نبودش یا شکست تو یه رابطه هست

با این تعاریف هرکی ازم بپرسه تاحالا عاشق شدی یا نه ، باید تو یه سکوت طولانی به این فک کنم ک آیا عشق ب کسایی ک بهت اهمیت میدن ، یا حتی کتاب کیهان شناسیت ، یا مثلا میز مطالعه ام و همه ی وسایل روش ، جزو عشقی حساب میشه ک اون مد نظرشه ؟

و خب متاسفانه جواب نه هست

 و بعده همون سکوت طولانی با کمال تاسف باید جواب منفی بدی ب سوالش ...

جواب منفی ای ک به نظر من تو زندگیه یه موجود زنده غیر ممکنه

مگ میشه عاشق نباشی و بتونی با امید نفس بکشی ؟

نه امکان نداره

یه روزی به همه میفهمونم ک عشق فقط عشق ب جنس مخالف نیست

عشق یعنی سرت گرم چیزی باشی ک باهاش گذر زمان و متوجه نشی

حالا اون چیز می تونه اعضای خانوادت ، کسایی ک براشون مهمی ، کتاب مورد علاقت ، میز خوشگلت ، بغلِ عروسکت و حتی یه پسر می تونه باشه ...

ب امید روزی ک مردم درک اینو داشته باشن ک وقتی بهشون میگی عاشقی ، ذهنشون سمت جنس مخالف نره ...

 

پ.ن: این وبلاگ از این قاعده مستثنی نیست و عشق اینجا ب معنی جنس مخالف نیست ...‌ خدا، مامانم، حسین و نجوم مخاطب عشق در این وبلاگ و در کل زندگیه منن ...

55 ●

وقتی از همه چی خسته شدی

هیش کی نمی فهمه چته

هیش کی هیچ کاری نمی تونه بکنه حتی خودت

اون موقعس ک وقت مردنته

فقط باید بمیری

همین

54 ●

بهترین لذتی ک خدا میتونه به یه بندش بده

لذت داشتن یه دوست ، جفته خودته

دوستی ک وقتی کنارشی حالت نمی تونه یه لحظم خوب نباشه

می دونم خدا خیلیییییییی دوسم داره ک بهم تورو داده

کسی ک رگ خوابم دستشه و وقتی نابود شدم تو دنیای خودم ، تنها کسیه ک می تونه جمعم کنه و حالمو خوب کنه

بر خلاف تو من اصلاااااااا نویسنده ی خوبی نیستم

تو ک همه چیو میدونی

پس حتما اینم میدونی ک چقدددددررررررر کنار تو احساس خوشبختی می کنم

جنس دوستیمون ، جنس تو ، ناب ترینه

با تو حالم همیشه خوبه احمق

یه سره سوزن از این لحظه هارو با دنیا عوض نمی کنم :)

مرسی ک هستی دیوونههههههه :))))

#الی

 

53 ●

آقای مجری : کلاه قرمزی برا چی خونه تکونی می کنیم ؟

کلاه قرمزی : برا اینکه پدرمون درآد :|

52 ●

شبه بعده مرحله یک !

بازم حس خاصی ندارم :دی

به نظرم ک خیلی خوب بود

ولی مدل سوالا فرق کرده بود

و به نظرم نسبت به سالای پیش یه جوری تر شده بود

یه حس تنهاییه عجیبی دارم ..

دوسش ندارم اخم

51 ●

شب مرحله یک!

هیچ حس خاصی ندارمخنده

50 ●

کسی که دوسِت داره ،

یا

کسی که دوسش داری ؟!    

بعدا نوشت : هیچ کدوم ...

49 ●

۱۲ نفر هستن که از من بیشتر بلدن ....

باید خودمو برسونم به ده نفر اول ...

به طلا

من

می

تو

نم ....

48 ●

دارم دقیقه های آخر ۱۷ سالگیمو طی می کنم

سنی که عاشقشم و آرزو می کردم هیچ وقت تموم نشه

سنی که خاص بود و منم باهاش خاص شدم... حداقل از نظر خودم

المپیاد تو مسیر رسیدن به اوجش افتاد و کلی خاطره ی خوب برام رقم زد

خاطره هایی که از ته قلبم عاشقشونم و مطمئنم همیشه گوشه ی قلبم دلم براشون تنگ میشه

همین طور که دلم برا دیشب و امشب تنگ میشه و حتی برای فردا ک قراره با الی بگذره

هفده سالگی ...

واقعا نمی دونم چی بگم .. انقدر دوسش دارم ک الاناس ک اشکم در بیاد از رفتنش

ولی دیشب به خاطر زحمتای بی دریغو مهربونیه بی حدو مرز مامانم به بهترین و فوق العاده ترین شکل بدرقش کردیم

هرچی از دیشب بگم کم گفتم

اگه بگم تو خوشحال ترین حالت ممکن تو تموم این سال ها بودم دروغ نگفتم

هفده سالگی همه چیش خاص بود

خودش ، اتفاقایی که توش افتاد ، تولدش ، کادوهاش ، عشقش و ... هر چی که بهش مربوط میشه بهترین بود

انگار زندگیه من یه مدار سهمی بود که بعده هفده سال رسید به حضیض خانواده

و بعده این همه سال سختی ، حالا من اینقدر این کانونو قوی می کنم تا یه دایره بزنم با شعاع حضیض

دلم می خواد تا اخر عمر تو همین حوالی باشم

با تمام وجودم و از ته قلبم از خدا تشکر می کنم

به خاطر امسال

به خاطر مامانم

به خاطر حسین

و به خاطر همه چی ...

خدایییاااااااااااااا 

خیلی چاکریم

دمت گرم

عاشقتم عاشقتم عاشقتم

تو بی نظیری

و همه چیرو بی نظیر کردی ....

 

پ.ن : مگر از زندگی چه می خواهی که در خداییِ خدا یافت نمی شود ...!؟

هیچی هیچی نمی خوام جز تداوم همین حال خوش

عاشقتم مهربون همیشگی

و حالا وقتشه بگم :

خداخافظ سنِ مهربونم ،خداحافظ عزیزم ، مطمئن باش همیشه تو خاطرم می مونی و هیچ وقت فراموشت نمی کنم بهترینم ...

و

سلام ۱۸ سالگی ، سلام تازه وارده مهربون، سلام شروعه بزرگ شدن .. خوش اومدی به من .. سعی می کنم تو هم مثه ۱۷ بهترین باشی

عاشقتم :) ....

بعدا نوشت: الان که دقیق تر فک می کنم میبینم مدار زندگیم یه بیضی با دوره تناوب ۱۷ سال بود نه یه سهمی :دی

47 ●

اولین آزمون آزمایشی تیم ده و دادم ...

البته دو روز پیش .. امروز کارنامش اومد ..

خیلی خیلی بهتر از اینی ک الان بود می تونستم بدم ..

و می تونستم با توجه به درصده مکس ، اول بشم ..

ولی بی دقتی های سر امتحان ....

پووووف

کلی کار تو این یه هفته دارم ... تو ازمون بعدیشون حتما اول میشم قول میدم

و همه تلاشمو می کنم

باید فصل ۳-۱۰و ۱۲ و ۲۴،۲۵ مادرن رو دوره کنم

آزمونای مرحله اول سال های پیشو و آزمون آزمایشی های تیم های قبلیو از خودم امت بگیرم

نجوم دینامیکی رو از فصل ۱۰ ب بعد بخونم و سوالای تستیه چرتابو تموم کنم

+ صورت فلکی ها ....

خیلی کار دارم و ناراحتم از نتیجه

ولی همین الان همه چیو فراموش می کنم و برا ازمون بعدی تلاش می کنم

دو هفته وقت دارم

بعده اونم ۲ هفته تا مرحله اول وقته

پس اصلا جای جا زدنو اینا نیس

من می تونم و اول میشم

بعدا نوشت: نصف کارایی که این بالا نوشتمو نکردم :دی

عوضش کارای بهتری کردمآرام

46 ●

داریم کم کم به مرحله یک و استارت آزمون بزرگ نزدیک میشیم

آزمونی که تواین یک سال و چند ماه به صورت جدی بخش بزرگی از زندگی روز مره ام رو تشکیل داده و کلی براش تلاش کردم

داره روزا و ساعتا پشت سر هم میره و من تمام تلاشم اینه ک فقط هدف گذشتن نباشه

بهتر شدن و پیشرفت کردن باشه

بدون شک المپیاد زندگی منو ، و دیدمو نسبت به خدا ، زندگی ، آینده و خیلی چیزا عوض کرده

قدم گذاشتن تو این مسیر فارغ از سختی های بعضا طاقت فرساش ( گاهی البته ) یه زندگی دوباررو بعد اون همه اتفاق بد و شکست بهم داد که از این بابت واقعا از خدا ممنونم ..

فک می کنم زندگی المپیادی ، وقتی تو مدرسه غیر المپیادی درس می خونی ، یه زندگیه سراسر آموزنده و صبور کننده بود و هست و انشالله خواهد بود ...

ایده های زیادی برا خودم ، آیندم ، مدرسمون و بچه هایی که شاید به من نیاز داشته باشن دارم ..

ایده هایی ک لحظه به لحظه برام انگیزس و به خاطرشون از خدا خواهش می کنم ..

خواهش می کنم تا کمکم کنه بتونم بهشون جون بدم ..

قوت بدم تا به سهم خودم ،دنیای اطرافمو مهربون تر کنم ...

مطمئنا هر موفقیتی ک بدست بیارم اول از همه مدیون اعتماد های بی دریغ و ریسکی مامانمه ..

بدون شک تو زندگیم ، مهربون ترین ، دلسوز ترین ، محکم ترین ، تاثیر گذار ترین و خلاصه بهترینه ..

و من هر ثانیه به خاطر نفس کشیدنش از خدا ممنونم ..

و امیدوارم خدا کمکم کنه تا بتونم جواب خوبیاشو به بهترین شکل بدم

آمین

45 ●

اه لعنتییییییی

چرا دخترررمممممم

بعدا نوشت: اصلا اعصاب نداشتمااا :دی

من ماگدالینم .. غول تماشا ...