از انقلاب تا ولیعصر
از پایین ولیعصر تا بالای ولیعصر
از ولیعصر تا انقلاب
پت و مت بازی
در به در دنبال پیدا کردن یه راه واسه گذشتن از میله های آهنی دور پارک دانشجو
سمبوسه خوردن و سسی شدن لباسامون
نوشتن، اولِ کتابی ک برام عیدی خریدی تو خنده دار ترین حالت ممکن
اسکل یه گربه ی ناز نازی شدن
دست فروشای جذاب ولیعصر ک نمی تونستیم ازشون چشم برداریم
نشستن وسط حوض کنار پارک دانشجو و چرت و پرت گفتن
زن چینیه باحال
قاچاقی ساعت خریدن
پستر انیشتین و اون مغازه خوشگله ک نمی تونستیم ازش بیایم بیرون
راه افتادن سمت «غذا فروشی» و هیچ وقت بهش نرسیدن تو مسیر
خسته و کوفته پیراشکی گوشت خوردن و سوختن دهنم
شیشه های خیس عینکامون تو بارون و هوای سرد با لباس کم
وقته اضافه و تاکسی تا نزدیک ترین در پارک لاله
آقاهه ک به زور میخواست ۶ تومن ازمون بگیره و بارونو بهونه میکرد
پارک لاله و بهشت گلاشو سکوت و زیبایی و آرامش و نم نم بارونو صندلی هایی ک خیس بود
آهنگ رستاک و جفتای پسری ک تو پارک میدیدیم :دی
تاب بازیو خفه شدن گوشیت از بس زنگ خورد
برگشتن و قاطی کردن قطب نمای ذهنمون ، ما کجاییم اینجا کجاس :)))
خیابون ۱۶ آذرو دوباره پیدا شدن
حسِ خوبو حسِ خوبو حسِ خوب
و از قشنگ ترین روزای عمرمون
اینارو فقط با تو میشه تجربه کرد ...
پ.ن: من پَتَم تو مَتی .. گفته باشم :دی
پ.ن پریم: #الی_طوری :دی