من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

سرت رو برنگردوندی ببینی داره دنیا سرم آوار میشه ..

تو اوج ناراحتیا و غمم، اون موقع ک تازه آهنگ گوش دادنورشروع کرده بودم ،

وقتی از همه‌ی دنیا دلم پر بود

وقتی تنهای تنها بودم

تو بودی ک با صدای خوشگل مخملیت مرحم و مونس تنهاییام میشدی

تو بودی ک شبا با صدات میخوابیدمو صبا با صدات بیدار میشدم ..

تو بودی ک با ملودیای بی نظیرت رگ خواب قلبمو بدست اورده بودیو گوش ندادن بهت غیر ممکن بود

مرتضی

پسر دوست داشتنی و نجیب و مهربونم

وسط یه روز پاییزی

بعد کلی دعا و اشک و التماس از خدا ، رفتی و دوباره آبان .. دوباره آبان عزیز ترینمو ازم گرفت

بعد سپری شدن کلی روزای سختو دلخوش شدن به موهای تازه دراومدت ، یه دفعه رفتیو دنیامو تاریک تر از قبل کردی

هیچ وقت یادم نمیره اون جمعه ی لعنتیو ..

یادم نمیره بعده ظهر با چ ذوق و شوقی از در مدرسه اومدم بیرونو سوار ماشین شدم و داشتم با کلی انرژی داستان کلاسو اتفاقایی ک توش افتادو برا مامانم تعریف می‌کردم ..

وقتی ب خودم اومدم دیدم مامانم تو فکره و ساکت

گفتم مامان چیزی شده

چرا ساکتی

گفت فاطمه ، یه اتفاقی افتاده نمی دونم چجوری بگم

گفتم مامان چی شده جون ب لبم کردی

بعده یه سکوت چن لحظه ای بدترین خبر ممکنو بهم داد

مرتضی پاشایی فوت کرده

اولش شوکه شدم

بعد به خودم اومدم خندیدم گفتم نه بابا حتما باز شایعس 

مرتضی حالش خوبه

میدونم

دوستاش گفته بودن ک تنفسش و ضربان قلبش طبیعی شده

موهاش و ریشاش دراومده مامان

ده روز دیگ کانادا کنسرت داره

حتما بازم نامردا شایعه کردن  ک ماهارو اذیت کنن مرتضی خوبه

گفت صب کن عزیزم اخبار گفت

اومدم یه چیزی بگم ک دوباره صداش تو گوشم پیچید

اخبار گفت

اخبار گفت

اخبار گفت ..

رادیو رو روشن کردم

هرجا میزدم داشت تسلیت میگفت

دنیا دور سرم میچرخیدو اشکام ک بی اختیار گونه هامو خیس می کرد

و مسیری ک به سمت خونه تمومی نداشت ..

وقتی رسیدیم

سریع اینستاگرامو باز کردمو دنبال شایعه بودم

ولی عکس تخت خالیت و شال سیاهت یه سیلی محکم در گوشم بود

مرتضی رفتی و روزای بعده تو کابوس بود ..

کابوسی که تمومی نداشت و نداره ..

خاک هیچم سرد نیست وقتی هر ثانیه با عکسات قلبم تیر میکشه و هنوزم با صدات شب میخوابم و صب بیدارمیشم

مرتضی داداشی رفتی و از این همه درد راحت شدیو سرتو برنگردوندی ببینی داره دنیا سرمون آوار میشه ..

چی بگم از این روزای تلخ نبودنت ک هرچی بکم اون چیزی نیست ک ته دلمه و تو و خدا فقط میفهمینش

آرومم با تو وقتی میگی:

یه روز خوب میرسه .. دیگه گریه نکن .. بلند شو بگو غصه بسه ..

من ماگدالینم .. غول تماشا ...