من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

65 ●

از انقلاب تا ولیعصر

از پایین ولیعصر تا بالای ولیعصر

از ولیعصر تا انقلاب

پت و مت بازی

در به در دنبال پیدا کردن یه راه واسه گذشتن از میله های آهنی دور پارک دانشجو

سمبوسه خوردن و سسی شدن لباسامون

نوشتن، اولِ کتابی ک برام عیدی خریدی تو خنده دار ترین حالت ممکن

اسکل یه گربه ی ناز نازی شدن

دست فروشای جذاب ولیعصر ک نمی تونستیم ازشون چشم برداریم

نشستن وسط حوض کنار پارک دانشجو و چرت و پرت گفتن

زن چینیه باحال

قاچاقی ساعت خریدن

پستر انیشتین و اون مغازه خوشگله ک نمی تونستیم ازش بیایم بیرون

راه افتادن سمت «غذا فروشی» و هیچ وقت بهش نرسیدن تو مسیر

خسته و کوفته پیراشکی گوشت خوردن و سوختن دهنم

شیشه های خیس عینکامون تو بارون و هوای سرد با لباس کم

وقته اضافه و تاکسی تا نزدیک ترین در پارک لاله

آقاهه ک به زور میخواست ۶ تومن ازمون بگیره و بارونو بهونه میکرد

پارک لاله و بهشت گلاشو سکوت و زیبایی و آرامش و نم نم بارونو صندلی هایی ک خیس بود

آهنگ رستاک و جفتای پسری ک تو پارک میدیدیم :دی

تاب بازیو خفه شدن گوشیت از بس زنگ خورد

برگشتن و قاطی کردن قطب نمای ذهنمون ، ما کجاییم اینجا کجاس :)))

خیابون ۱۶ آذرو دوباره پیدا شدن

حسِ خوبو حسِ خوبو حسِ خوب

و از قشنگ ترین روزای عمرمون

اینارو فقط با تو میشه تجربه کرد ...

 

پ.ن: من پَتَم تو مَتی .. گفته باشم :دی

پ.ن پریم: #الی_طوری :دی

Eli
۱۸ فروردين ۱۵:۴۰
عاشقتمممم لعنتییییییی. بهترین چیزی که تا حالا خوندم بوووود:))

fatemeh ^__^ :

خخخ
سعی کردم یه جوری باشه ک هر وقت خوندیمش یاد دیروز بیوفتیم :))

من ماگدالینم .. غول تماشا ...