من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

خوش‌بختی محض یعنی داشتن تو

خوشبختی محض یعنی داشتن دوستی که تنها و بهترین رفیق و همراه زندگیته
یعنی وجود تو تو زندگیم که هر ثانیه بابت دور بودن ازش دلم آشوبه
بدبختی محض یعنی داشتن چون تویی و دور بودن ازش
خوشبختی محض یعنی تو تنها کسی هستی که می‌تونم دنیامو باهات شریک شم و برا تمام دنیای بزرگم تو بسی
خوشبختی یعنی یه الی که همیشه دلم به بودنش قرصه
یه الی که همون قدر که خوب می‌تونه حال گندمو با نوشته هاش خوب کنه
همون قدرم می‌تونه خوشحالیامو به اشک نبودنش دچار کنه
الی
تو بهترین و تنهاترین و خفن ترین و عالی ترین رفیق دنیایی
خدا خیلیییییی دوسم داره که تو، تو دنیامی

+ اینکه الان این پست رو گذاشتم دلیل بر این نیست که الان دیدمشا… همون موقع داغ داغ جواب بالارو بهش دادم :)

+ یکی فقط بهترین رفیقه :)

حال خوبیه دیوونگی با تو :)

بعده امتحان عربی و دوباره غر زدنا ک بد دادمو دیگ بدتر از این نمیشه بالای ۱۸ میشم (O_o) راه میوفتیم سمت ایستگاه تاکسیا و هی تو راه میپرسی کجا میریم کجا میریم و هر بار جوابم یه کلمس (خونه !) :)))

سوار تاکسی میشیم دوباره غر میزنی عربیمو گند زدددددمممم و من هرهر بهت میخندم :دی

تو ماشین هی تلاش میکنم :

الی تورو خدا آروم حرف بزن مکان عمومیه :))

+اها باشه باشه :)

دو مین بعد دوباره :

الی آروووم :/

+ باشه باشه :دی

میرسیم خونه من لباسامو عوض می‌کنم و بعد بیست دقه میریم مترو ..

معطل شدن و منتظر مترو موندن بماند

وارد دومین مترو که میشیم بعده یه ایسگاه یه جا خالی میشه و من میشینم ..

روبروم وایمیسیو شروع می کنیم به حرف زدن:

+موهات خیلی بلند شده زشت شدی :/

- اره میدونم مامامم میگه تا عروسی ارسلان باید بذاری بلند شه

+ O_o بابا عروسیش قراره خوشگل باشی نه موبلند ب هر قیمتی که

خانومه ک کنار من نشسته وارد بحث میشه!!!!!

#اره آرایشگرای حرفه ای کارشونو خوب بلدن من عروس دیدم با موی سه سانتی یه شینیونی براش درس کرده بود ک حد نداشت!!!

+ اره الی جان من یه سرو سامونی به موهات بده :/

- مامانم نمیذارررررههههه >_<

+ دفعه اخر که رفته بودم آرایشگاه موزرمو نبرده بودم (حرفم هنوز تموم نشده)

# موزر واسه مو خیلی ضرر داره هااا (و ادامه حرفاش)

خودمو کنترل میکنم به خاطر این بی شخصیتیش ک انقد دخالت میکنه چیزی بهش نگم رومو میکنم سمت الیو دوباره حرفامو ادامه میدم

اون وسطا یه خانوم دیگم به دخالت تو بحثمون تن میده و خدارو شکر قبله این ک کنترلمو از دست بدم میرسیم به شهر آفتاب!!!

ابعد از پیاده شدن از مترو و کلی مسخره بازی سوار اتوبوس میشیم و دقیقا جلوی ناشرای کودک و نوجوان پیاده میشیم

گشنگی مجال راه رفتن نمیده ! (بدون صبونه بعده امتحان حق بدین خب :دی) میریم ساندویچ میخوریمو اولین جا غرفه های کودک و نوجوانه

با خل بازیامونو نگاه مظلومانه به اون خانومه ک تو افق کلاه میداد و برداشتن کلاهای تاج مانند افق با کلی شادیه بچگونه :)

سلفی با کلاهامون تو اسکلانه ترین حالت ممکن و نگاهای بقیه بهمون :)

کل ناشرای کودک و نوجوان و گشتن و تو راه نقاشی صورت دیدن و التماس به الی ک توروخدااااااااا بزار صورتمو نقاشی کننننممممم .. از من اصرار و از الی انکار و اخرش در رفتنمون از جلوی اون خانومه به دلایلی ک حال ندارم بنویسم :دی

رفتن سمت ناشرای عمومی و دور خودمون گشتن .. انتشرات ثالث و غر زدنم به آقاهه که چرا جلد کتاب مورد علاقم قرمزه >_< آبی کنید کتاباتونو :/

رد شدن از جلوی غرفه های مذهبی و گفتن : وای الی من عاششششققققق این لباساااام ( با انگشت، اشاره به مردی که لباس کتون آبی داره که روش شعر با خط نستعلیق نوشته شده و نگاه پر از خنده ی مرده و جیم شدن ما دوتا از صحنه :دی)

انتشارات گوتنبرگ و غرش طوفان نخریدنت!

هزار دور، دورِ خودمون چرخیدن و نپرسیدن ادرس از اطلاعات :))

حرکت به سمت ناشرای آموزشی :| تزئین فوق العاده خیلی سبز با سیب :)))

اومدن بیرونو تند تند سوال پرسیدن من:

+ حوض کجاست ؟

+ حوضش کجاست؟

+ الی من حوض میخوااااااممممممم

+چرا اینجا حوضِ آبدار نداره :(

- یه لحظه ساکت شو دختر کچلم کردی :/

+حوض میخوام :(

میشینم رو صندلی، داری با دقت به اطرافت نگاه می کنی ک مسیر حوضو پیدا کنی و من میدونم :دی

+ داری دنبال چی میگردی ؟ (کاملا جدی ک من نمیدونم مثلا :دی)

نگاه عاقل اندر نمی دونم چی چیانت به من و خندیدنت :)))

- بیا دنبالم فهمیدم کجاییم :))

+ عه خب اینو که منم میدونستم میگفتی بت بگم :دی

ترجیح میدی به راهت ادامه بدی :))

هی میریمو میریمو میریم یِیهو وارد یه جایییی میشیم گندهههههه

- بیا اینم حوضت :)

به سمتش پرواز می کنیم و صدای امین رستمی هم تو‌فضا پیچیده :)

میرسیم نزدیک حوض کیفو گوشیو کتابارو رهامیکنیم میریم سمت آب

میشه رفت توش :)

یهو یادمون میوفته ممکنه وسیله هامونو بدزدن :دی

این بار وسیله هارو برمیداریم و میریم تو حوض

تو از اونجاهایی ک آب نیست اول راه میری

من راه میوفتم سمت اونجایی ک آب فواره میریزه روش

هی غر میزنیییی فاطمه نرووووو

منم کلا چیزی نمیشنوم

وقتی به جای مورد نظر میرسم کیفمو میذارم یه گوشه و فقط گوشیمو برمیدارم و میرم تو آب فقط کفشام پایینش خیس شده ولی آب فواره مستقیم رو منه :)

توعم اومدی تو و کلی حال می کنی با من اومدی نمایشگاه :دی

خل و چل بازی و سلفی و کورشدنمون تو آفتاب و 

+ من اگه یه پسر مثه تو پیدا میکردماااا حتما باهاش مزدوج میشدم :دی

- منم اگه یه پسر مثه تو پیدا میکردم باهاش مزدوج میشدم :)))) ولی هم خونه شدن خیلیییییی جذاب تر از مزدوج شدن با یه پسره :دی

+ دمت گرم که الی خودمی :دی

هلک و هلک راه میوفتیم به سمت ونایی ک میرن مترو

سوار میشیم .. دم مترو که پیاده میشیم از این غرفه ها که کنار در ورودیه میبینم

+ الی اینا چیییه ؟

- نمیدونم کارای خوب می کنن

همزمان از کنار یکیشون رد میشیم ک پسره میگه بیاین براتون توضیح میدیم

+ الی بیااا میگه توضیح میده برامون ^__^

نگاه خستت اصنم تاثیری روم نمیذاره و دستتو میکشونم میارمت جلو پسره :)))

+ خب توضیح بدین لطفا ^__^

درمورد این که در بطری آب و میشه بازیافت کردو اگ این درارو بدن به کارخونه، بهشون یه پولی میدن ک این پولو به مریضا و کسایی ک نیاز دارن میدن

خوشحال در بطریامونو باز می کنیم و میدیم به آقاهه

وارد سالن ک میشیم :

- وای فاطمه این آقاهه چقد شبیه جانی دپه

+ وای اره ژسشم کپیشه :))

- بهش بگیم ؟؟

+ نمیدونم

از کنارش رد میشیم یهو برمی گردی میری بهش میگی

- آقا تاحالا کسی بهتون گفته شبیه جانی دپین ؟

= نه O_o

- شبیه جانی دپین ^__^

و سریع میای پیش من ک از خنده مردم دیگ :)) و نگاهای مبهوت مرده :))

سوار مترو میشیمو جای خالی برا جفتمون هس :)) و این بهترین حس دنیاس :)

تو‌مترو به هر مشقتی با کثیف ترین روشای ممکن سیب «خیلی سبز» رو نصف می کنم با کلی خنده میخوریم بعد از چرت و پرت گفتنا و مرور روز دیگ وقت خدافظی میرسه :)))

و پایان روزی ک بیشتر به خاطر خل و چل بازیامون شروعش کردیم :))

وگرنه در طول سال تهِ انقلابم دراوردیم از بس کتاب خریدیم :)))

یکی فقط بهترین رفیقه :)

وقتی نابود میشم :)

65 ●

از انقلاب تا ولیعصر

از پایین ولیعصر تا بالای ولیعصر

از ولیعصر تا انقلاب

پت و مت بازی

در به در دنبال پیدا کردن یه راه واسه گذشتن از میله های آهنی دور پارک دانشجو

سمبوسه خوردن و سسی شدن لباسامون

نوشتن، اولِ کتابی ک برام عیدی خریدی تو خنده دار ترین حالت ممکن

اسکل یه گربه ی ناز نازی شدن

دست فروشای جذاب ولیعصر ک نمی تونستیم ازشون چشم برداریم

نشستن وسط حوض کنار پارک دانشجو و چرت و پرت گفتن

زن چینیه باحال

قاچاقی ساعت خریدن

پستر انیشتین و اون مغازه خوشگله ک نمی تونستیم ازش بیایم بیرون

راه افتادن سمت «غذا فروشی» و هیچ وقت بهش نرسیدن تو مسیر

خسته و کوفته پیراشکی گوشت خوردن و سوختن دهنم

شیشه های خیس عینکامون تو بارون و هوای سرد با لباس کم

وقته اضافه و تاکسی تا نزدیک ترین در پارک لاله

آقاهه ک به زور میخواست ۶ تومن ازمون بگیره و بارونو بهونه میکرد

پارک لاله و بهشت گلاشو سکوت و زیبایی و آرامش و نم نم بارونو صندلی هایی ک خیس بود

آهنگ رستاک و جفتای پسری ک تو پارک میدیدیم :دی

تاب بازیو خفه شدن گوشیت از بس زنگ خورد

برگشتن و قاطی کردن قطب نمای ذهنمون ، ما کجاییم اینجا کجاس :)))

خیابون ۱۶ آذرو دوباره پیدا شدن

حسِ خوبو حسِ خوبو حسِ خوب

و از قشنگ ترین روزای عمرمون

اینارو فقط با تو میشه تجربه کرد ...

 

پ.ن: من پَتَم تو مَتی .. گفته باشم :دی

پ.ن پریم: #الی_طوری :دی

61 ●

از داشتن بعضی آدما تو زندگیم ک تعداشون ب انگشتای یه دستمم نمی رسن ، چنان خرسندم که حس می کنم ک دنیا نباشه و خوشحالیه اونا باشه دیگ هیچی از خدا نمی خوام ...

اینک دورو برت شلوغ باشه و وقت تنهایی نتونی با هیش کی حرف بزنی و خودت بمونی جزو بدترین حساییه ک یه آدم می تونه تجربه کنه ( که تجربم کردم خودم)

ولی این که همون تعداد انگشت شمار اطرافیانت آدمای با ارزشی باشن و تحت هیچ شرایطی تنهات نذارن ، فوق العاده ترین حسه ممکنه ( که اینم دارم تجربه می کنم :دی)

خیلی حس خوبیه کسیو داشته باشی ک برا خوشحال کردنش ذوق کنی ، تو ناخودآگاهت چشمت دنبال چیزایی بگرده ک دوس داره و بدون اینکه اراده ای رو کارات داشته باشی با قلبت بهترینارو براش بخوای ..

اسکل پلشت

روانی

خاک بر سرت

از وقتی اومدی ترکوندی منو

من کی انقد احساساتی بودم اخه کچل :|

بی صبرانه منتظر هفته دیگه انقلابم :)))

 

 

پ.ن: میدونم این چن روز زیاد نوشتم

ولی  دلم میخواد اینجا همه چی ثبت بشه ..

می دونم بعدا از خوندن همه ی اینا لذت خواهم برد ...

54 ●

بهترین لذتی ک خدا میتونه به یه بندش بده

لذت داشتن یه دوست ، جفته خودته

دوستی ک وقتی کنارشی حالت نمی تونه یه لحظم خوب نباشه

می دونم خدا خیلیییییییی دوسم داره ک بهم تورو داده

کسی ک رگ خوابم دستشه و وقتی نابود شدم تو دنیای خودم ، تنها کسیه ک می تونه جمعم کنه و حالمو خوب کنه

بر خلاف تو من اصلاااااااا نویسنده ی خوبی نیستم

تو ک همه چیو میدونی

پس حتما اینم میدونی ک چقدددددررررررر کنار تو احساس خوشبختی می کنم

جنس دوستیمون ، جنس تو ، ناب ترینه

با تو حالم همیشه خوبه احمق

یه سره سوزن از این لحظه هارو با دنیا عوض نمی کنم :)

مرسی ک هستی دیوونههههههه :))))

#الی

 

من ماگدالینم .. غول تماشا ...