من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

حتی اگه حق با شما باشه ..

دارو ندارشان را چشم بسته تاق می زنند به یک چک با اعداد سه رقمی
و ته دلشان می دانند که این چک هرگز پاس نخواهد شد
پس خیره می شوند به پت پت فانوس قبر تازه ی پدرشان
آن مردان لاغر و سیگاری و مهربان !
خیره می شوند
آری
به همه چیز
و این اولین نشانه ی دیوانگی ست
برایشان موبایل می خرند، بل که بهبود پیدا کنند
ولی هیچ کس به آن ها زنگ نمی زند ...
زیرا برقراری شماره ی مورد نظر
تا اطلاع ثانوی ممکن نمی باشد !
ممکن نمی باشد ....

#حسین_پناهی

داستان عشق

+ متن طولانیه :)

همه چی از اون موقعی شروع شد که من از زندگی تو اون وضعیت خسته شده بودم .. 

انگار همیشه یه غم بزرگ تو دلم خودنمایی می کرد . نه خنده ی از ته دل نه یه حس خوب ..

از بیرون همه چی اکی بود .. یه دختر درسخون . یه مدرسه ی خفن . یه اتاق با یه عالمه عروسک و هر تفریحی ک میخوام ..

ولی از تو آشوب بودم .. هیچی لذت بخش نبود ..خسته بودم ..

به خودم گفتم بسه دیگ لعنتی ، تا کجای دنیا می خوای بگی کسیو نداری ، تا کجای دنیا می خوای از خودت فرار کنی ، از توانایی هایی ک داری ، از کسایی ک ازشون متنفری ..

فک کردم .. نزدیک دو سه ماه فک کردمو تلاش کردم زندگیمو از چیزایی ک دوسشون ندارم پاک کنم .. با همه ی اطرافیانم جنگیدمو دلو زدم به دریا ..
پیش خودم گفتم این همه مدت خدارو گذاشته بودی کنارو نه نمازی نه چیزی .. چی شد ؟

به حرفت گوش کرد ؟ نه ..

گر خسته ای بمان ..

روزای قبل امتحان روزای قشنگی نیست...

روزایی ک بر خلاف تک تک لحظه‌های این دو سال اصلا دلم براشون تنگ نمیشه ..

پنج‌شنبه ساعت ۲ امتحانه ..

یه سری چیزا هس ک باید مرور کنم

ولی خستم .. خسته ..

یکمم استرس دارم ..

امشب تا سحر بیدار میمونم و کارایی ک امروز باید انجام میدادمو انجام میدم ..

+

گر خسته ای بمان 

و اگر خواستی بدان

مارا تمام لذت هستی به جست‌وجوست ...

78 ●

روزایی که قراره امتحان بدم اصن نمیشه دیگه هیچ کاری بکنم :(

دقیقا 11 روز دیگه مرحله دوعه 

حس می کنم دیگه از اون چیزایی که می تونستم یاد بگیرم اشباع شدم

دیگه حتی سوال حل کردنم مسخره شده ..

بسه دیگه واقعا

تو این یه سال و خورده ای مخصوصا این اواخرش هرچی که در توانم بوده گذاشتم ..

و فک کنم به اون شرایطی که باید می رسیدم رسیدم ..

از سردرگمی متنفرم متنفر

نمی دونم باید چی کار کنم الان

شاید بهتر باشه دیگه حجم حل کردن سوالای جدیدو کم کنمو دوباره چیزایی که خوندم و دوره کنم ...

ساعت 2-6 امتحان دارم ..

باید فول بشه

باید ...

64 ●

امروز بعده تقریبا یک ماه جوابا اومد :)

هم خوشحالم هم ناراحت ..

خوشحالم چون هم فیزیک قبول شدم هم نجوم

و ناراحتم از این ک یکی بهترین دوستام ک از المپیادیای خفن زیست بود قبول نشد

واقعا ناراحتم و اعصابم به خاطرش خورده

این ک خودش حالش خوب نیس الان ، یه طرف

این ک رفتار معلمامون مطمئنم باهاش اصلا درست نیست یه طرف دیگ

خیلی نگرانشم

از اون بچه های مهربون و دل نازکه و خیلی اعصابم خورده

خیلی آدم باید قوی باشه ک از همچین موقعیتی بگذره ، دستشو بذاره رو زانوهاش و یه یا علی بگه و بره به یه سوی دیگ

زهرا، میدونم احتمالا هیچ وقت این نوشترو نمی خونی

ولی با تمام وجودم

با تمام سهمیه ی دعایی ک پیش خدا دارم ، برات دعا می کنم تا از پس همه ی راه های دشوارو موانع روبه روت بر بیای و اخره این ماجرا،

این تو باشی ک سرت بلنده و بقیه شرمنده از فتارشون بشن..

رفیق دوست داشتنی، آینده ی منم معلوم نیست و فقط اون بالاییه ک از فردای هممون خبر داره

شب قدر امسال حتما خدا بهترینارو برامون ، برا یه سالمون رقم زده ...

پس سرتو بگیر بالا و رو پاهات وایسا و به خودت افتخار کن با تمام ریسکی ک المپیاد داره بازم انقد جرئت داشتی ک انتخابش کنی

کاری ک آدمای معمولیه اطرافت حتی بهش فکرم نمی کنن ..

اون بالایی همیشه باهامونه وهوامونو داره :(

ماها چه قبول بشیم چ نشیم برنده ایم ،

برنده ایم چون با این سنمون ریسکی کردم ک شاید خیلی گنده تراشم هیچ وقت تو زندگی نکنن

ماها برنده ایم چون قدرت و جرئت انتخاب کردن داشتیم

برنده ایم چون تصمیم گرفتیم چن سال از بهترین سالای عمرمون و به چیزی اختصاص بدیم که عاشقشیم درصورتی ک جایی بودیم ک زمین و زمان باهامون مخالفت میکردن و تخریبمون می کردن و مانع میشدن

ما برنده ایم چون مثه بقیه یه زندگیه راحت و بی دغدغرو انتخاب نکردیم و متفاوت بودنو تجربه کردیم

و مهم تر از همه ما برنده ایم چون به خاطر رسیدن ب چیزی ک دوسش داشتیم از همه چیمون گذشتیم و تلاش کردیم

پس از این ب بعدم باید شخصیت قهرمانیمونو حفظ کنیم و تلاش کنیم

بدون نگاه کردن ب گذشته و با توکل به اون بالایی ...

تنها کسی ک هیچ وقت تنهامون نمیذاره ، سرزنشمون نمی کنه و همیشه مثه یه بچه کوچولو بغلمون می کنه تا آروم شیم فقط خودشه

پس بی خیال بقیه و به عشق خودش می جنگیم تا همه بدونن ک خوشبخیتم، قوی ایم، و المپیاد حداقل چیزی ک برامون داشته اینه ک روحمون باهاش ب خدا نزدیک تر شده ...

 

 

پ.ن: اینارو نوشتم ک اگ منم مرحله دو قبول نشدم و کسی نبود اون لحظه این حرفارو بهم بزنه، با خوندنشون آروم شم .. توام آروم باش دوست مهربونم ...

 

پ.ن پریم:

در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم   لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی  

 

 

بعدا نوشت: دوستم اعتراض زدو قبول شد :) خیلی خوشحالم خیلی :))) 

57 ●

دلم می خواد بنویسم

هر چی به مرحله ۲ نزدیک تر میشیم سردرگم تر میشم

بد ترین اتفاق ممکنم اینه ک کلاسام به طرز وحشتناکی کم شده

فک کنم تا ۶ ام عید هیچ کلاس درسی ای ندارم و این شدیدا رو‌مخه

کارایی ک استادام میگن داره انجام میشه ولی اصن راضی کننده نیس برام

چرا امام رضا نمی طلبم ؟ :(

من دلم تنگ شده برات :'(

اصن نمی دونم باید چی کار کنم

نزدیک ۲۵۰ تا سوال تشریحی مرحله دویی تو دفترم هست ک نمیدونم کی باید دوباره مروررشون کنم

کاش کلاس داشتم :(

52 ●

شبه بعده مرحله یک !

بازم حس خاصی ندارم :دی

به نظرم ک خیلی خوب بود

ولی مدل سوالا فرق کرده بود

و به نظرم نسبت به سالای پیش یه جوری تر شده بود

یه حس تنهاییه عجیبی دارم ..

دوسش ندارم اخم

51 ●

شب مرحله یک!

هیچ حس خاصی ندارمخنده

49 ●

۱۲ نفر هستن که از من بیشتر بلدن ....

باید خودمو برسونم به ده نفر اول ...

به طلا

من

می

تو

نم ....

47 ●

اولین آزمون آزمایشی تیم ده و دادم ...

البته دو روز پیش .. امروز کارنامش اومد ..

خیلی خیلی بهتر از اینی ک الان بود می تونستم بدم ..

و می تونستم با توجه به درصده مکس ، اول بشم ..

ولی بی دقتی های سر امتحان ....

پووووف

کلی کار تو این یه هفته دارم ... تو ازمون بعدیشون حتما اول میشم قول میدم

و همه تلاشمو می کنم

باید فصل ۳-۱۰و ۱۲ و ۲۴،۲۵ مادرن رو دوره کنم

آزمونای مرحله اول سال های پیشو و آزمون آزمایشی های تیم های قبلیو از خودم امت بگیرم

نجوم دینامیکی رو از فصل ۱۰ ب بعد بخونم و سوالای تستیه چرتابو تموم کنم

+ صورت فلکی ها ....

خیلی کار دارم و ناراحتم از نتیجه

ولی همین الان همه چیو فراموش می کنم و برا ازمون بعدی تلاش می کنم

دو هفته وقت دارم

بعده اونم ۲ هفته تا مرحله اول وقته

پس اصلا جای جا زدنو اینا نیس

من می تونم و اول میشم

بعدا نوشت: نصف کارایی که این بالا نوشتمو نکردم :دی

عوضش کارای بهتری کردمآرام

46 ●

داریم کم کم به مرحله یک و استارت آزمون بزرگ نزدیک میشیم

آزمونی که تواین یک سال و چند ماه به صورت جدی بخش بزرگی از زندگی روز مره ام رو تشکیل داده و کلی براش تلاش کردم

داره روزا و ساعتا پشت سر هم میره و من تمام تلاشم اینه ک فقط هدف گذشتن نباشه

بهتر شدن و پیشرفت کردن باشه

بدون شک المپیاد زندگی منو ، و دیدمو نسبت به خدا ، زندگی ، آینده و خیلی چیزا عوض کرده

قدم گذاشتن تو این مسیر فارغ از سختی های بعضا طاقت فرساش ( گاهی البته ) یه زندگی دوباررو بعد اون همه اتفاق بد و شکست بهم داد که از این بابت واقعا از خدا ممنونم ..

فک می کنم زندگی المپیادی ، وقتی تو مدرسه غیر المپیادی درس می خونی ، یه زندگیه سراسر آموزنده و صبور کننده بود و هست و انشالله خواهد بود ...

ایده های زیادی برا خودم ، آیندم ، مدرسمون و بچه هایی که شاید به من نیاز داشته باشن دارم ..

ایده هایی ک لحظه به لحظه برام انگیزس و به خاطرشون از خدا خواهش می کنم ..

خواهش می کنم تا کمکم کنه بتونم بهشون جون بدم ..

قوت بدم تا به سهم خودم ،دنیای اطرافمو مهربون تر کنم ...

مطمئنا هر موفقیتی ک بدست بیارم اول از همه مدیون اعتماد های بی دریغ و ریسکی مامانمه ..

بدون شک تو زندگیم ، مهربون ترین ، دلسوز ترین ، محکم ترین ، تاثیر گذار ترین و خلاصه بهترینه ..

و من هر ثانیه به خاطر نفس کشیدنش از خدا ممنونم ..

و امیدوارم خدا کمکم کنه تا بتونم جواب خوبیاشو به بهترین شکل بدم

آمین

من ماگدالینم .. غول تماشا ...