فکر ۷-۸ سال دیگ
وقتی پولامونو جمع کردیمو تونستیم یه خونه ی نقلی برا خودمون بخریم ...
حوالی ولیعصر و انقلاب
شایدم نزدیک پارک لاله ..
یه خونه ی ۶۰-۷۰ متریِ دو خوابه که قراره یه خوابشو با کتابخونمون کاغذ دیواری کنیم و دو تا میز کار خوشگلِ بزرگم توش باشه
کتابخونمون پره کتاباییه ک باهاشون زندگی کردیم و بزرگ شدیم ..
میز من احتمالا با یه لپ تاپ و خودکارو ماشین حساب و چن تا برگه و دو تا قاب عکس ـ که یکیش عکس دوتاییه مامان بابامه و اون یکی عکس دوتاییه خودمو حسین ـ پر شده و میز تو احتمالا با دیوان فروغ و سر رسیدی ک توش مینویسی و خودکارِ خوشگلت و یه عکس چهار نفره خانوادگی و شاید عکس بچه ی ارسلان ..
آها چراغ مطالعه یادم رفت ...
جاهای خالی دیوارم ، لوح تقدیرای نویسنده ی برتر تو و مدالای منو مدرک فارغ التحصیلیمون پر کرده ..
از جذاب ترین قسمت خونمون که بیایم بیرون ، میریم سراغ اتاق خوابمون ...
وقتی وارد اتاق خواب میشی پنجره ی قدی و بزرگ کنار اتاق توجهمونو جلب می کنه و چون من عاشق آسمونم و ستاره ها و زورم از تو بیشتره قرار شد ک تخت من کنار پنجره باشه ..
پرده ی اتاق نمی دونم چه رنگیه ولی خیلی خوشگله چون باهم انتخابش کردیم و کاغذ دیواری هام نمی دونم چه شکلین ولی حتما به پردمون میان ..
دو تا تخت سفید دو طرف اتاقه و یه میزآینه ی سفیدم بینش
رو میز آینمونم پر ادکلانای خوشگلمونه و تو کمد آینم کلکسیونه ساعتامون با یه سری خرت و پرت دخترونه ی دیگ
پایین تختمونم کمدای لباسِ سری تخت و آینمونه ..
پایین تخت من یه پستر انیشتینه و راستش پایین تخت تورو نمی دونم چیه !
رو عسلیه کوچیک کنار تختمون دو تا چراغ خواب خوشگل هست ک شبا قبله خواب ، بعد از خاموش کردنِ برقا روشنشون می کنیم و شروع می کنیم ب حرف زدن از آینده و هر چیزی ک حالمونو خوب می کنه ..
رو تختیو پتوی من ببره ! ام مال توااااممممم ، شاید غورباقه !
نمیدونم چرا غورباقه .. یهو به ذهنم رسید
رو دیوارای اتاقمون نمادای دوستیمون یعنی باب و پاتریک و پت و مت به چشم می خورن ! خیلی جالبه ک دو تا نماد داریم :)
از اتاق ک بیایم بیرون وارد حال میشیم ک چون خونمون کوچیکه و می خواستیم اتاق خواباش بزرگ باشه ، تقریبا نُقلیه و با پذیرایی یکیه ..
یه LED و سینما خانواده و بند و بساطش تقریبا یه دیوارو به خودش اختصاص داده و یه نیم ست نشیمن سفید سورمه ایم جلوشه
حالمون سفید سورمه ایه
تا اون موقع حتما من پیانو یاد گرفتمو ، پیانوم کنار دیواره و ویولون توام بهش تکیه داده شده ..
ام یه فکری همین الان به ذهنم رسید ! چطوره اتاقمون رنگی رنگی باشه ؟ یادت باشه حتما بهش فک کنیم !
یه فرش سفید سورمه ایه ۶ متریه خوشگلم وسط حال پهنه ..
ام رسیدیم ب آشپزخونه ! راستش اصن ذهنیتی نسبت بهش ندارم!
تو قبول کردی برامون غذا بپزی دیگ مگ نه ؟ آشپزخونه همششش سلیقه ی تو باشه :)
راستی!
احتمالا تا اون موقع منم خوش عکس شدمو یه عکس دو تاییه توپمونو قاب می کنیم و میزنیم به دیوار حال :)
يكشنبه ۲۱ آذر ۹۵
۲۲:۴۸
صخره .
۲۲ آذر ۲۲:۰۶
حسادتمان کنار حس خوبمان با خواندن پست قلمبه شد زد بیرون:-D

۲۲ آذر ۲۲:۰۶
حسادتمان کنار حس خوبمان با خواندن پست قلمبه شد زد بیرون:-D
منم از این خونه خوجگلا:)
فاطمه؟میدونستی این خونت خییییلی قشنگ تر از اون خونه تاریکه با جغد و ایناس؟خدایا سایه الی رو کم نکن بذا این بچمون رویاهاش همین مدلی باشه:)

من ماگدالینم .. غول تماشا ...
آخرینها
بایگانی
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۲۱ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۳۷ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۲۲ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۲۸ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۲۰ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۹ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۷ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۲۷ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۲۷ )
-
فروردين ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
-
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۴ )
-
بهمن ۱۳۹۴ ( ۶ )
-
دی ۱۳۹۴ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۴ ( ۴ )
-
آبان ۱۳۹۴ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۳ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۲ )
-
مرداد ۱۳۹۴ ( ۴ )
-
تیر ۱۳۹۴ ( ۱۴ )