من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

حال ما دوتا چه خوبه همیشه :))) هیش کی مثله ما دیوونه نمیشه :)))

الی الی الی

تو فوق‌العاده‌ای دختر :)

کی مثه تو می‌تونه حالمو خوب کنه آخه

وقتی صب زنگ می‌زنی خونمونو صدای نگرانتو می‌شنوم چون گوشیمو جواب نداده بودم

وقتی نمی‌دونم از شدت خوشحالی اینکه انقدر برات مهمم بخندم یا با دعواهات پشت تلفن بگرخم و درنهایت یه ترکیب خنده‌دار از این دوتا میشه حال اون لحظم

وقتی میگم بریم بیرون و فقط می‌پرسی کجا

وقتی شهرکتاب مرکزی رو پیشنهاد میدی و با التماس میگم الی بخدا پول ندارررریییم

وقتی مثله همیشه نقطه شروع بیرون رفتنامون انقلابه و ادامه روزو به حالمون می‌سپریم

وقتی ایده متروگردی میاد تو ذهنمون :))

وقتی میام دروازه‌دولت و خنگولانه بهت میگم بیا بالا و توعم قبول کنی درصورتی که دوباره باید بیایم تو خطی که تو هستی

وقتی بعد هزارو شونصدو نودو هفت بار انقلاب اومدن بازم میگی فاطمه از اینورو به شعور حافظم توهین میکنی :دی

وقتی میریم تو مغازه کوچیک و رویایی و پر از کتاب آقای کریمی که کتاب مصباح یزدی رو بخری 

وقتی آقای کریمی میگه ۵ مین منتظر باشید تا بیارنش و تو این فاصله دعوتمون می‌کنه که کتابارو نگاه کنیم

وقتی با روح و روانمون بازی می‌کنه با نسخه اصلی کتابایی که فیکش تو بازار پر شده

وقتی کتابای انتشارات کاروان و ایزا ترجمه‌های آرش حجازی رو با جلد سخت بهمون نشون میده

وقتی بی‌خیال بودجه و همه چی میشیمو با علم به این که اگه الان نخریمشون دیگه نمی‌تونیم پیداشون کنیم، کتابای فوق‌العادشو می‌خریم

وقتی می‌خندیم به خودمون که از شهر کتاب فرار کردیم که خرج نکنیم و حالا نفری تقریبا ۱۴۰-۱۵۰ پیاده شدیم

وقتی کتابارو میذاریم اونجا میریم به ادامه گردشمون برسیم

دوباره از انقلاب تا ولیعصر رفتن و وسط راه دنبال غذافروشی گشتنمون

دوباره سوژه شدن میله‌های ولیعصر و بی‌توجه به زیر گذر، دنبال باز بودن راه گشتنمون

اون جوب گندهه که هی گفتی بیا از رو پلش رد شیم و چون جلو تر بود گفتم نه

افتادنت توش و غر زدنت که هی میگفتی من گفتم از رو پل رد شیمااا :)))))

پخش شدنم رو زمین از خنده :))

کنار خیابون رو جدول نشستنم و بند نیومدن خندم و حرص خوردنت که میگفتی:« کووووفت فاطمه پاشو بیا بریم همت نگاه می‌کنن :)))))) »

از ته دل خندیدنم الان وقتی دارم اینارو می‌نویسم :)))))

اون جوبه :دی

پارک دانش‌جو رفتنمون

نشستن کنار وسیله بازی‌ها و به بچه‌ها نگاه کردنمون

حرف زدنامون

از ولیعصر به انقلاب اومدنامون

طی کردن مسیری که با تو لذت‌بخش‌ترین کار دنیاااس

رفتن به همون پاساژی که مغازه آقای کریمی توشه

مواجه شدن با در بسته مغازه و لنگر انداختن رو پله‌ها جوری که انگار از اول ما جای اون پله‌ها بودیم

ملت که میومدن میدیدن ما پله‌های اینورو غصب کردیم و راهشونو کج می‌کردن

اون آقاهه که دوستمون بود اومد مارو دید گفت باید جرثقیل خبر کنم :)))))

حرفایی که باهم تو پله زدیم

به خودمون و دوستیمون افتخار کردنامون

احساس خوشبختی کردنامون

اومدن آقای کریمی و دوباره کتاب خریدنت :))

حرکت سررررییییععع به سمت مترو به خاطر دیر شدن کلاست

اومدن مترو و از خوشحالی پرواز کردنت سمت در :)))

ایستگاه فردوسی که فک می‌کردیم دروازه دولته و قبلش کلی خداحافظی کردیم

پس گرفتن خداحافظیمون :دی

و بالاخره دروازه‌دولت و یه پایان دیگه برا روزی که با وجود تو رفت تو بهترین روزا

و کتابای تو کتابخونمون که هر کدوم یه امضا برا روزای باهم بودنمونه

عاشقتمممممم روانیییییی 😍

کتابای این هفته :دی

کتابای هفته پیش :))))

و کتاب خودش که چاپ شددددددههههههه 😍😍😍😍😍😍😍😍😍

الی
۲۵ شهریور ۱۹:۴۹
وااااای فاطمههههههه. چرا وقتی میام پیشت و میبینمت تمااام آشوب های درونیمو آروم میکنیییی؟ کی میتونه مثه تو انقد درون منو رام کنه؟ دیووووونتم که خرههههههه. تو بی نظیرییی ب خدااا😍😍😍😍

fatemeh ^__^ :

واییی کچچللل
عاشقتممم
تو فوق‌العاده‌اییییی ^_______^
الی
۲۵ شهریور ۱۹:۵۲
فاطمه قشنگ از رو قیافه کتابا معلومه هر دو هفته از کجا خرید کردیم😅

fatemeh ^__^ :

:)))))))
دقیقاااا
اون ژیگول پیگولا واسه شهرکتابه
این خفنا برا آقای کریمییی :)))))
آقاگل ‌‌‌‌
۲۵ شهریور ۲۰:۰۹
:)
همیشه خوش باشین جوونا.
اون آخری مال خود الی هست؟

fatemeh ^__^ :

ممنانمممم :))
بلییییی
مال خودشه 😍
نام نام خانوادگی
۲۵ شهریور ۲۲:۱۳
ایول الی خانوم

fatemeh ^__^ :

:)
ـــــ ققنوس ـــــ
۲۵ شهریور ۲۲:۵۰
دوستیتون پایدار

fatemeh ^__^ :

ممنونمم :)
صخره .
۲۵ شهریور ۲۳:۰۲
ما از الی به شدت سپاس مپاس
الی جان دخترم قربون دستت سر راه هوای این فوطمح مارو بدار خانوم نویسنده:)

fatemeh ^__^ :

الی بیا با تو کار دارن :))
الی
۲۶ شهریور ۰۲:۰۳
با تشکر از صخی جان😊 چشم😊

fatemeh ^__^ :

😂😂😂
یعنی یه جماعتی دست به دست هم میدن به مهر که مواظب من باشن کلا 😂
راضی عم 😂😂😂😂
الی
۲۶ شهریور ۰۲:۰۳
اسم پست چ قشنگه😍😍

fatemeh ^__^ :

یییسسسسس :)))
عای عم بــــهـــــار D:
۲۶ شهریور ۲۰:۰۱
دست چاسقینووووو *_*

fatemeh ^__^ :

:))))
صخره .
۲۶ شهریور ۲۰:۵۲
یعنی چنین عزیز دردونه ی لوسی هستی شمااا:)
راضی باش کچل جان راضی باش:))

fatemeh ^__^ :

راضی عم جان صخی :)))

چرا من یادم رفته بود این دوتا کامنت اخریارو جواب بدم  😐
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من ماگدالینم .. غول تماشا ...