من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

روز سوم

زندگی خوابگاهی زندگی به شدت سالمی‌ست

بگذریم که من تقریبا تمام اتاقم را اورده‌ام به خوابگاه و زیاد حس نمی کنم اینجا اتاقم نیست :دی

فقط میز خوشگل و عروسک‌های دوست داشتنی‌ام را اینجا ندارم … مخصوصا شاسخین ِ جان ِ دل که جای خالی‌اش به شدت حس می‌شود مخصوصا شب‌ها :(

البته پرینترم هم نیست و اولین باری که رفتم خانه آن را هم می‌آورم :دی

خب چیست؟ نکند انتظار دارید هر بار برای پرینت گرفتن از مبارک‌آباد تا میدان هروی یا لویزان بروم؟ :/

چراغ مطالعه‌ام هم اینجاس همراه با متکا جانم ^__^

داشتم می‌گفتم

خلاصه که هر چه در اتاق از آن استفاده می‌نمودم الآن در خوابگاه است :دی

یخچال هم پر است از ردبول و شیرکاکائو و میوه‌‌هایی که مادر‌جان دیروز اورده است :))

سالم است از این جهت که فقط روزی سه وعده غذا می‌خورم و عصرانه و شونصد بار پله‌های مارپیچ چوبی خوابگاه را بالا پایین می‌روم و تازه هر روز دوش هم می‌گیرم

یکی از عجایب خوابگاه که خودم هم در آن مانده‌ام روزی سه بار مسواک زدنم است

قاموسا دست خودم نیست

صبح ها قبل از رفتن به دانشگاه

ظهر‌ها بعده غذا

و شب‌ها قبل از خواب

بسی خرسندم از برنامه جاری

باشد که عادت شود این‌گونه زندگی کردن

این‌جا انگار فقط خودم زندگی می‌کنم

تنها عبارت‌هایی که بین من و هم‌اتاقی‌ها رد و بدل می‌شود همین

- پایین چیزی لازم نداری؟

+ نه

هایی‌ست که هرکدام هنگام پایین رفتن می‌گوییم…

بسی همه‌چیز جذاب است و آرام

در مورد چیزهای دیگر بعدا می‌حرفم

دیگر فرت :)

صخره .
۲۰ تیر ۱۸:۲۱
چه خوب:)))

fatemeh ^__^ :

:)
صخره .
۲۰ تیر ۱۸:۲۷
فاطمه اهنگ وبت چیه ؟!هیچوقن نتونستم گوشش بدم:| اسمشو بگو گوش بدم:)

fatemeh ^__^ :

دکلمه مهلک از آبا عابدین :)
ببین این لینکه بهت کمک می‌کنه:
http://bayanbox.ir/info/1056005853812354714/Mohlek
عرفـــــ ـــان
۲۰ تیر ۱۸:۳۲
اگر من جای تو بودم قطعا از اونجا یه جهنم رو تعریف میکردم ...
و همه چیز از نظر افتضاح میومد ...
خب دقیقا همینم دلیلیه که من الان اونجا نیستم !

fatemeh ^__^ :

:))
پس خدارو شکر که جای من نیستی
اما واقعا به نظرم خیلی خوبه
هیچ گونه اغراقی تو نوشته‌هام نبود
فقط دور بودن از خانواده یکم سخته که اونم مامانم بهم سر میزنه :)
آقاگل ‌‌‌‌
۲۰ تیر ۱۹:۰۴
بیا بعد از خواب هم مسواک بزن -_-
ما حمام که میرفتیم همونجا دندونامونم میشستیم که دیگه لازم نباشه یکبار دیگه مسواک بزنیم!

fatemeh ^__^ :

باور کنید من قبلا فقط قبل از خواب و صبا مسواک می‌زدم 
این بعده ناهار مسواک زدن صیغه جدید خوابگاس :|
یعنی تاثیرات خوابگاس !
الی
۲۰ تیر ۱۹:۴۵
خخخخ من کشته مرده ی حرفات با هم اتاقیاتممم😅😅

fatemeh ^__^ :

اره دیگه حرفامو نگه می‌دارم به تو بگم :)
ـــــ ققنوس ـــــ
۲۰ تیر ۲۰:۰۴
بسم رب ردبول.... 
روز دوم کو ؟

fatemeh ^__^ :

:))
ردبول ایز مای دیر فرند :)
روز دومو خوردم :)
علی گوهری
۲۰ تیر ۲۱:۱۳
پس همه چی خوبه
اتاقتون چند نفره بود؟!
اینکه بعضیا شرایط رو خوب میبیننن به خاطر واقعا خوب بودن شرایط نیست. به خاطر خوب دیدن شماس

fatemeh ^__^ :

اره خداروشکر خوبه
۸ تخت ۴نفر
شرایط تو اتاق خلوت ما خوبه
ولی اصلا از اتاقای دیگه خوشم نمیاد!
آقاگل ‌‌‌‌
۲۱ تیر ۰۱:۲۷
یاد یک اردویی افتادم که با بچه های علوم پزشکی با هم بودیم!
نیم ساعت دست و صورت میشستن! بعد یک بار اشتباهی قاشق چنگالا تو ماشین آژانس جا موند! نیم ساعت تمام غذا نخوردند تا یکی شون رفت قاشق خرید اومد! ما غذارو که خورده بودیم هیچ! چایی هم زده بودیم!

fatemeh ^__^ :

درمورد دست صورت شستن که صحبتی ندارم 
ولی
یعنی شما با دست غذا خوردین؟ آیا؟؟؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من ماگدالینم .. غول تماشا ...