آدم باید یک رفیق داشته باشد
از آنها که همهجا هستند
از آنها که ساعت ۸ صب با آژانس میآیند در خانهتان با یک عالمه چیزهای جذاب و دنت شکلاتی خوشمزه :)
از آنها که بیشتراز مادرت غر میزنند که این کار را بکن آن کار را نکن
از آنها که همهجوره هوایت را دارند
از آنها که در راه آمدن به خوابگاه یک هو چیزهای جذابشان را در میآورند
یک دفتر آبی برای نوشتن روزهایی که کمتر میتوانم دلهرههایم را برایش بگویم
یک جامدادی چرم آبی با آن رواننویسهای مخصوصی که فقط برای نوشتن در آن دفتر جادوییست
دفتری که ذره ذره و رندوم در جاهای مختلف آن نوشته است که پس از هر روز نوشتنهایم به او برسم
به قلم ِ بی نظیرش
به امید دادن هایش
آدم باید یک الی داشته باشد که برایش فرفره شانس بیاورد که هر وقت روی میز فِرَش میدهی یاد امید دادنها و خندههایش بیوفتی
آدم باید یکی را داشته باشد که حتی وقتی نیست احساس تنهایی نکند
حتی وقتی بود و نبود هم اتاقی هایش برایش مهم نیس، یک الی در آن طرف شهر در فکرش باشد
.
+ ببخشید اگه مجبور میشم نظرارو بدون جواب تایید کنم. بودنتون و کامنتاتون حسابی بهم انرژی میده
+ احتمالا با این دفتر جادویی کمتر اینجا بنویسم ولی سعی میکنم بنویسم
+ به نظرم بهتره کامنتای این پستا بدون تایید باشه نه؟