من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

34 ●

خسته شدم

دلم می خواد پس فردا مرحله دو بدم ومدالمو بگیرم و برم برا خودم

دلم می خواد طلا بشمو یه سال پیش دانشگاهیو فارغ از جهانیو هر درس با اجباری فقط برا خودم باشم

می دونی چقد کتاب نخونده دارم ؟

می دونی چند وقته دست به قلم نشدم و نقاشی نکشیدم ؟

می دونی چن وقته از آب دورمو شنا نکردم ؟ 

می دونی چن وقته به دریا با آرامش و بدون فکر به آینده و درسو مشق نگاه نکردم ؟

میدونی چن وقته با خیال راحت نخوابیدم ؟

آره می دونی

معلومه که می دونی

تو ندونی کی بدونه ؟

خب نمیشه حالا که همه ی اینارو می دونی یه کاری بکنی ؟

می دونی تو بهترین سکوت شنونده ای ..

بدون اینکه فک کنم همیشه برا سکوتت حرف میزدمو تو آروم اون بالا گوش میدادی

مواظبم بودی ..

چقد سخته که انقد دوستت دارمو انقدم دوریو دست نیافتنی 

دلم برات تنگ شده

میشه دوباره بغلم کنی ؟

میشه دوباره از اون حس خوبایِ یه دفعه ای بذاری جلو پام ؟

سکوتِ مهربون من

بغلم کن

بغل تو بهترین جای دنیاس

میشه شاسخینمم باشه ؟ اونم مثه من تنهاس ..

یا نه اصن تو نیا ... ما میایم .. مثه اون موقع هایی که می بردیم بالاو حس می کردم روحم بدنمو ترک کرده ..

آره این طوری خیلی خوبه ... ما الان میام ...

من ماگدالینم .. غول تماشا ...