سرشو میگیره بین دستاش و میگه کی این کشور درست میشه
میرم کنارش میشینم، میگم چی شده؟
میگه میدونی وقتی از صب میرم سرکار و ساعت ۴ میام خونه و از شدت و حجم کار زیاد حتی فرصت نمیشه ناهار بخورم، خیلی برام زور داره وقتی میان میگن میانگین کار در روز ۲۲ دقیقهس
و من میدونم این ۲۲ دقیقه از کجا آب میخوره، همکارای بی قیدمو میبینم که یهو میبینی نیستن و متوجه میشی رفتن فقط ۲ ساعت ناقابل بخوابن، یه ساعت صبونه، یه ساعت ناهار، بعد ناهارم که کسی کار نمیکنه که دیگه، اون یه ساعتیم که میان پشت باجه همش به هره کره و تلفن حرف زدناشون میره، حرفم بهشون میزنی میگن مگه چقد حقوق میگیریم؟ فلانی که بالا سر ماست کار نمیکنه، ما چرا کار کنیم، حالا یه مشتری به جای یه بار یه هفته بره بیاد کجا چه اتفاقی میوفته؟
حرفاشو گوش میکنم… از موقعی که یادمه همیشه از این همه از زیر کار در رویی همکاراش تو بانک گله داشته و هیچ وقتم اوضاع بهتری به وجود نیومده با گذشت زمان، با تمام وجود درکش میکنم، خودم یه عالمه غر دارم
میخوام بگم حالا شما داری یه نمونهشو میبینی، تصور کن تو همه ادارههای دولتی و غیر دولتیمون همینه، از دانشجوهای بی مسئولیتمون که فقط همه زورشون رُ میزنن که یه رتبه خوب بیارن و قبل کنکور درو رو همه میبندن که آره آقا ما میخوایم درس بخونیم و این ور اونور، به محض این که رتبه دلخواهشونو میارن و میرن دانشگاه و رشته مورد علاقهشون دیگه تمومه؟ کیکتاب و میبینه؟ ترم به ترم اونم شاید لای کتابی باز بشه اونم اگه بعدش نرن به التماس استاد بیوفتن که آقا رام دوره، بچم رو گازه، سرکار میرم، خرج ده تا خانواده رُ من یه نفر باید بدم، شوهرم نمیذاره درس بخونم، زنم توقعش بالاس همش باید کار کنم و هزار جور بهونه مفت و الکی برا یه نمره که پاس شن، بعد همینا، دقیقا همین آدمایی که ۶ ترمم بگذره بازم نمیفهمن مبحث اصلی رشتهشون چیه، تا حالا یه کتابشونو درست حسابی و کامل نخوندن و یه بار به امید کامل شدن نرفتن سر امتحان، تا یکی ازشون میپرسه فلانی کار میکنی یا نه، کافیه تا کل این دولت و نظام و بگیره به فحش که آره مگه واسه من ِ جوون کار هست تو این مملکت؟ هر چی کار هست برا فامیلای خودشونه، به من ِ بی کپن کی کار میده، تا یه تریبون میدن بهشون، زمین و زمان و مقصر بی عرضگی خودشون میکنن که آره این مملکت فلانه این جوره اون جوره…
از دخترای احمقی که بخاطر حرف این و اون و جوای مدرسه و هزار تا دک و پز بعدش، قبل کنکور مثه خر میخونن، رتبه فلان تا فلان میارن و به به و چه چه، بعد میره مهندسی برق میخونه، ۴سال رنک دانشگاه میشه، آخرشم میره ازدواج میکنه، ازش میپرسن چرا کار نمیکنی میگه نه من اهل کار بیرون نیستم، درس خوندم که فقط یه مدرکی داشته باشم، یا اون یکی میره علوم سیاسی میخونه چرا چون دهن پر کنه ولی حتی روحیهش اجازه نمیده یه ذره تو سیاست کنکاش کنه و بره ببینه چه خاکی باید بریزیم تو سرمون با این اوضاعمون
بعد یکی نیست بهشون بگه آخه بی شعور، آخه نفهم، آخه کم عقل، تو چهارسال برات هزینه شده، میفهمی؟ شعور داری که حتی اگه پول دادی برا درس خوندنت، بازم یه سری آدم وقتشونو هزینه یاد دادن یه سری چیزا به توعه منفعل و خودخواه کردن؟ میفهمی هزینه فقط پول نیست؟ میدونی اگه تو و امثال تو به خاطر یه مدرک که هیچ وقتم قرار نیست از دانشگاه بگیرینیش حتی برای قاب کردن، به خاطر اسم دهن پرکن مهندس و استاد و فلان، ظرفیت دانشگاهای خوب و پر نکنید و به جاش اون جوونی که میخواد کار کنه، یا اصلا باید کار کنه بیاد سر جات بشینه ما چقد پیشرفت میکنیم؟ تو اصن میفهمی اینو؟ یا نه فقط به فکر اینی که بگن فلانی رُ دیدی؟ داره تو فلان دانشگاه، فلان رشته شاخ و میخونه؟ یعنی سطح عقدههات همینه؟
میدونی میخوام همه این حرفا رُ بهش بگم، اما همون جوری که من سالهاست دارم غصههاش از وضع افتضاح محل کارش رُ میشنوم، اونم سالهاست این حرفا رُ داره ازم میشنوه…
ساکت میشم، دستمو میذارم رو شونهش
میگم مامان همیشه به خاطر داشتنت، به خاطر این که آدمی با این دغدغهها کنارم بوده به خودم افتخار میکنم…
زمستونم تموم میشه و رو سیاهی به زغاله اما خدا رُ شکر که ما حلال حروم پولمون برامون مهمه…
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.