چشامو میذارم رو هم و به فردای کنکور فکر میکنم
به این که اگه فیزیک و صد بزنم، میتونم رو کار کردن با اونم حساب باز کنم
به این فک میکنم که چقد وویس باید گوش کنم، چقد فیلم باید ببینم، چقد کتاب بخونم، چقد کار کنم، چقد ورزش کنم و…
از فردای بعد از کنکور اصلا وقت ندارم!
دوباره ۱۰ خوابیدنا و ۲ بیدار شدنای خوشگلمو شروع میکنم،
دوباره نقاشی میکشم
مکانیکی یاد میگیرم، پاراگلایدرو اکی میکنم، زبان میخونم، برنامه نویسی یاد میگیرم، یه عالمه جزوه برا تدریس نجوم مینویسم، کلی کتاب اخترفیزیک و کیهان شناسی میخونم، منظم استخر میرم، اخر هفتهها میرم پیست و حس میکنم خوابیدن خیانته
به قول حسین پناهی
حق با تو بود! میبایست میخوابیدم!
اما به سگ ها سوگند، که خواب کلکِ شیطان است،
تا از شصت سال عمر،
سی سالش را به نفع ِ مرگ ذخیره کند!