من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

آشپزخونه کوچولو 🙊

چن روز پیش‌ها بود در مسیر اتاق به آشپزخانه برای اوردن آب جوش در تردد بودم و همزمان داشتم به این فکر می کردم که چه خوب میشد که یک چای ساز برای اتاقم بگیرم که دیگه این همه تردد نداشته باشم :/

به ناگاه همین فکر را بلند مطرح کردم ک مامان گفت

- عه :/ اتفاقا داشتم فک می کردم یه چای ساز بگیرم :/

+ عه خب ایول نصف نصف پول بدیم ولی بذاریمش تو اتاق من :/

- نه بابا اتاق نمیشه که … 

+ مامان من میگم ترددم زیاده بین اتاق آشپزخونه به خاطر همین چای ساز بگیریم وگرنه خب سماور که تو آشپز خونه هست! بعدشم شما و حسین صب به صب یه دونه چایی بیشتر نمی خورید پس منطقیه ک تو اتاق من باشه !!

- حالا بذار ببینم چی میشه -_-

خلاصه بعد از کش و قوس های فراوان در راستای پیدا کردن مارک و مدل خوب عصر امروز مادر جان شازده را به خانه آورد!

بعد من طبق قرار قبلی گفتم خاب! ببریمش در اتاق جان و یک هو برادر و مادر گرامی اعتراض کردند ک چه و این حرف ها :/

تا جایی که حسین می گفت اصلا ببریم در اتاق من :|

و کلا دردسر ها بود تا این شازده را راهی اتاق کردم

ولی اخر سر پیروز شدم :دی

گلاب به رویتان ولی حالا دیگر اتاقم فقط یک سرویس بهداشتی کم دارد برای پانسیون شدن که آن‌هم یک فکری برایش می کنم -_-

مهمون جدید :دی

مه‍ شید
۱۴ آذر ۱۶:۵۹
پیشنهادم برای دسشویی یک عدد بطریه :)) 

fatemeh ^__^ :

بطری برا یکیش جواب گوعه 🙊
اون یکیو چه کنیم 😁🙊
آقای خاص
۱۴ آذر ۱۷:۰۲
یعنی چون دارید برای کنکور می خونید می خواید در وقت صرفه جویی کنید و چند قدم تا آشپزخونه نرید؟؟ یا خونتون دوبلکس هست و واقعا فاصله زیاده؟ تو این مسیر یه یادی هم از خانواده می کردین خوب بود دیگه!

fatemeh ^__^ :

نه هیچ کدوم
نه به خاطر وقت و نه این که خونمون دوبلکسه 🙊
اتفاقا فاصله اتاق منم از آشپزخونه زیاد نی
ولی مشکل اینجاس من هر موقع از اتاق میام بیرون یه نیم ساعتی گیر می‌کنم تو‌ هال 🙊
بعد تو جو کار قبلی قرار گرفتن سخته 🙊
الی
۲۰ آذر ۱۹:۲۰
عههه ایووول خریدیش. منم باید یدونه بخرم واسه خودم.
واااقعا باید گلاب ب روت یه فکری ب حال سرویس بهداشتی اتاق کرد ک دیگه کلا مستقل شیم😂😂

fatemeh ^__^ :

اره واقعا :-))
کم کم دیگه
اول اشپزخونه
بعد چیز :دی
بعدشم یه خونه جدا کلا :-)))
من ماگدالینم .. غول تماشا ...