+ مامان واقعا نمیدونستی ماهم غروب میکنه؟
- نه خب! تو مدرسه به ما گفته بودن که ماه تو آسمون هست، فقط خورشیده که طلوع و غروب میکنه! و روزام چون خورشید هست ماه نمیاد! ولی بعضی روزا ماه بود!
+ خب همین که بعضی روزا ماه و میدیدن و بعضی روزا نمیدیدین، براتون نشونه چرخیدنش نبود؟ یا اصن به این فکر نکرده بودین که اگه ماه طلوع و غروب نکنه و همین جوری تو آسمون باشه نصفه کره زمین همیشه ماهو میدیدو نصف دیگش هیچ وقت ماهو نمیدید؟
- خب فک میکردیم همین جوری فقط بالاسرمون میچرخه نه دورمون !
+ داشتم به این فک میکردم که چقد اطلاعات نجومی مردم کمه! حتی خیلیاشون نمیدونن این دنیا چقدددر بزرگه! تصور کن!
ما یه خورشید داریم که ۹ تا سیاره دارن دورش میچرخن تو مدارای مختلف ! همین منظومه ما در کنار منظومه ستارههای دیگه به دور یه سیاهچاله بزرگ میچرخه و این میشه یه کهکشان! یه عالمه ستاره دیگه دوباره یه جا دیگه باهم تشکیل کهکشان میدن!
و حدودا یه میلیون کهکشان میشه یه خوشه کهکشانی ! حالا ما تقریبا صد میلیون خوشه کهکشانی میتونیم داشته باشیم
خوشه های ستارهایم که توشون گمن! مامان میتونی تصور کن جهان چقد بزرگه؟ بعذ تازه همه اینا میشه آسمون اول! و خدا میگه هفت تا آسمون آفریده که این کوچک ترینشه! ما حتی این اولیشم زیاد سر از کارش در نمیاریم و هنو همه جاشو ندیدیم!
- وای فاطمه !
+ میدونی قسمت جالب قضیه کجاس؟ اینجاس که ماها وقتی یه خونه ساده میخوایم بخریم، از شش ماه قبلش میریم محله مورد نظرمونو پیدا میکنیم و کلی در مورد محیط و آب و هوا و همسایه ها و هزارتا چیز دیگش تحقیق میکنیم! اما خیلیامون n ساله به این دنیا اومدیم و حتی برامون مهم نیس بفهمیم کجا اومدیم! در حد یه کنجکاوی ساده هم جایی تومغزمون برا اینا نیست!
- آره راس میگی!
+ خدا تو قرآن میگه این دنیا بازیه! کاش وقتی میمردیم نمیرفتیم بهشت و جهنم ! میرفتیم مرحله بعدی! زیر آسمون دوم!
- بی خیال تو رو خدا ! تو همین دنیاشم موندیم!
+ میدونی برا من این دنیا تازه مرحله اول بازیه! این طوری که مثلا خدا بهم میگه خب اکی! الان اینجایی و یه مدتی زمان داری که بهترین کارهایی که ممکنه رو انجام بدی ! و خودت نمیدونی که اون زمانه چقدره! نگاه چقد بازیش هیجان انگیزه! این جوری مجبوری از کوچک ترین زمانهات بهترین استفاده رو بکنی چون هر لحظه ممکنه وقتت تموم شه و شوت شی مرحله بعد!
این دنیا تمام سعیمو میکنم که هم اینجارو خیلی خوب بشناسم هم انقد خوب باشم که بتونم اون دنیا ادامه بازی رو برم! دلم نمیخواد تو مرحله اول گیم اور شم مامان! ولی عوضش وقتی بردم، اون دنیا به خدا میگم ، خدا جون من این دشت و قصر و باغ و بستان و نمیخوام! من میخوام بازم بازی کنم! یه سفینه بهم بده و یه نقشه! خدا من نقشه آسمون دومتو میخوام، بیا ادامه بازیمونو بریم.. میدونی خدا دوسم داره! بازی کردنم دوس داره… حس میکنم بهم اجازه میده که برم طبقه دومشو بشناسم و هی هر دفعه برم مرحله بعد! انقد که برسم به آسمون هفتم… اون موقع میگم خب! من هنو خسته نشدم و خدا میخنده :) میخنده و یه دنیای خارق العاده دیگه برام خلق میکنه! یا نه! یه دنیای جدید نمیخوام! ازش میخوام که دوباره بفرستم مرحله اول! با همون سفینه هه! یا شایدم ازش خواستم یادم بده یه سفینه خارق العاده بسازم… وای ک چه ماجراهایی داریم با خدا….
- دیوانه تر از تو چه کسی هست؟ بگو :)
+ در راستای ناراحتی از کم دونستن مردم از نجوم و دنیای اطرافشون، میخوام یه کار کوچیکی انجام بدم! یعنی قبلا انجام میدادم! ولی الان میخوام ادامش بدم! اون بالا تو قسمت گذری به بیرون چن تا پست در مورد دنیای عجیبمونو نجوم گذاشتم که از این به بعد سعی میکنم اندک اطلاعتمو راجع به این جهان لایتناهی با دوستام به اشتراک بذارم! باشد ک دوست داشته باشین و کنکجاو شوید :)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.