من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

وای از این‌ حال که دلت رو پای اعدام می‌کشی…

چرا هیش کی نمی‌تونه حالمو خوب کنه حتی خودم…

بعضی وقتا هست

دلت می‌خواد یه گوش شنوای بیکار داشته باشی

که نگران نباشی داری وقتشو میگیری

دلت می‌خواد سرتو بذاری رو پاش و اجازه بدی اشکات بیان رو صورتت

که غر بزنی

گله کنی از خودت

از چیزی که هستی

از کم‌بودن تلاشت

از خسته شدنت

از همه چی…

اما این وقتا که نه کسی هست

نه سوالا آرومت می‌کنه

باید بری رو تخت

لم بدی به شاسخینت

لپ‌تاپ و روشن کنی

بذاری محمدرضا علیمردانی با صداش بغضتو تو دلت خفه کنه و

نگاهت به لپ‌تاپ باشه تا استاری‌نایت پاک شه…

دل تنها و غریبم

من و این حال عجیبم

حال ِ بارون‌زده از چشمای ابری

دل ِ دل

دل، دل ِ تنگم

منو این حال ِ قشنگم

حال ِ ابری شده از درد و بی‌صبری

انگار دل ِ منه که داره می‌شکنه

صبور و بی‌صدا هرلحظه با منه

گویا از این همه حس که تو عالمه

سهم منو دلم

احوال تلخمه

وقتی هیش‌کی نیس که حتی از نگاش آروم بشی

دل ِ تنهات رام نمیشه، این تویی که رامشی

وای از این‌ حال که دلت رو پای اعدام می‌کشی

بال ِ پرواز ِ دلت با پتک عقلت می‌شکنه

دل ِ بی دل، بی‌صدا تو مقتلش جون می‌کنه

روزی چندبار قتل حسم کار هرروز منه

این یه حسه تازه نیست این حال هرروز منه

ـــــ ققنوس ـــــ
۰۷ شهریور ۱۹:۵۷
پیش میاد دیگه

fatemeh ^__^ :

آری پیش میاد …
بهار پاتریکیان D:
۰۷ شهریور ۲۱:۰۸
غصه ت نباشه عزیزم .. منم خیلی با آهنگش گریه کردم ! خیلی شبا بوده انقدر باهاش گریه کردم که صبح وقتی بیدار شدم مژه هام چسبیده بوده بهم ، ذره ذره ش رو درک میکنم و میفهمم چه جور غمی باید تو دل آدم باشه که همچین آهنگی رو گوش بده و خوشش بیاد .. بال پروازموت خیلی وقتا با پتک عقلمون شکست ، دلِ بی دلمون بی صدا تو مقتلش جون کند و هر بار که گوشش دادیم دلمون گرفت .. میفهممت ولی ، گذشت .. تموم نشده ها ! تموم نشده که دارم با بغض مینویسم اینارو ، ولی گذشته .. مامانم همیشه میشه یکی از بزرگ ترین حکمتای خدا اینه که آدم به مرور زمان درداش یادش میرن ، تو هم یادت میره .. هر چی که امروز ناراحتت کرده رو یادت میره .. دوباره روزای خوب میان ، مگه نه ؟!
تو همین الانم میتونستی غر بزنی ، ولی بعضی وقتا آدم دلش یه "آدم" میخواد که گوش داشته باشه و بشنوه ، میفهمم .. درسته که نمیتونم از گوشم واسه شنیدن حرفات استفاده کنم ، ولی میتونم بخونم .. اینجوری که میشه ؟!
یادمون میره .. من این غصه هارو یه روزی بخاطر فرصتای بهتری که در انتظارمه میذارم گوشه ی دلم و میخندم ، تو هم یه روزی یادت میره و میری فرودگاه منتظر من که بریم روسیه ، بعد بریم سیاه چاله و برنامه هامون رو اجرا کنیم ! 
مگه نه ؟!
ما همو داریم .. غصه بخوری خری کچل !!!

fatemeh ^__^ :

بهار :)
خیلی خوبی اصن :))
سیاهچاله خیلی خوب بود :))))
صخره .
۰۷ شهریور ۲۱:۱۵
هی دختر! من اینجام
همین

fatemeh ^__^ :

کارم از این حرفا گذشته صخی
بهار پاتریکیان D:
۰۷ شهریور ۲۱:۲۶
صخی زر زدم ؟!
الان یه حس غریبی دارم ک میگه زر زدم :)))

fatemeh ^__^ :

نخیرم
خیلیم خوب گفتی :)
آقاگل ‌‌‌‌
۰۷ شهریور ۲۱:۳۳
رسم روزگار قدار کجمداره حرص نخور جوونی هنوز. :))

fatemeh ^__^ :

از کجا می‌دونی جوونم :)
صخره .
۰۷ شهریور ۲۳:۳۵
نه بهاری!عالی گفته بودی :))) عالیه عالی:)

fatemeh ^__^ :

اره :)
بهار پاتریکیان D:
۰۸ شهریور ۰۰:۵۶
عجغین *_*

fatemeh ^__^ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من ماگدالینم .. غول تماشا ...