من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

آرامش از دست رفته…

هیچ چیز جذابی در حال حاضر تو زندگیم نیست

همه‌چی داره فوق‌العاده معمولی می‌گذره

با یه سری خاطره که درست میشه

دلم یه تلاش درست و حسابی

یه حال درست و حسابی

یه آدم تقریبا در دسترس درست حسابی 

و یه هیجان درست حسابی می‌خواد

دلم می‌خواد سریع‌تر دوره تموم بشه و من پیست آزادی رو بذارم رو سرم و بمیرم از بس کارت برونم

که تموم شه و زودتر دوره پاراگلایدرمو بگذرونمو روزی ۲-۳ بار از بالای کوهای نزدیک چیتگر بپرم

که پرواز کنم

که بریم یه کیش درست حسابی و خفه کنم خودمو از جت اسکیو پرواز

که بشینم لب ساحل و آهنگ گوش کنم و خستگیامو در کنم

که بعدش همه‌ی کتابای نخوندمو بخونم و همه‌ی شعرهای ضبط نشدمو ضبط کنم و آرشیو جدیدی به صداهایی که هرشب گوش میدم اضافه کنم

که برم کلاس پیانو ثبت نام کنمو با استاد الی کلاس زبان بردارمو درس بدمو آرامش داشته باشم

آرامش ندارم

آرامشم رفته

دلم گرفته

حرف‌های منطقی و خوب شما پذیرفته می‌شود…

الی
۰۹ مرداد ۰۱:۵۳
بلد نیستم حرفای منطقی و خوب بزنم. اما فقط بلدم بگم که دارم فکر میکنم بعد از این سختیا ک دوتامون داریم تحمل میکنیم چقدر میتونیم با هم آینده قشنگی داشته باشیم. تو میری سراغ پاراگلایدر و جت اسکی و از این جور چیزای هیجان دار و من کلیییییییی به ذوقت میخندم. بعدش میبرمت شب شعر و مجبور میشی آروم بشینی و شعر گوش بدی. بعدشم دوتایی میریم تو یه خونه وسط شهر طرفای ولیعصر. یه آهنگ که جفتمون دوست داریمو هزار بار گوش میدیم و من هی چایی و نسکافه میارم تو هم ولو شدی رو کاناپه و داری کتاب میخونی. صبح با هزار بدبختی بیدارت میکنم میگم فاطمهههههه پاشو برو گمشو سر کلاس اون بدبختا منتظر معلمن گناه دارن به خدا! صد در صد هم اونی که صبحونه درست میکنه منم. بعد کلاست میام دنبالت و ساز به دست میریم اول یه سر به مامانت و حسین میزنیم😆😆 احتمالا بابای منم ناراحت ک باز من شب موندم تو اون خونه ی گور به گوری. شایدم رفتیم شهربازی. یا حتا میتونیم با هم بریم شمال. لب دریا. آهنگ گوش بدیم و هیچ حرفی نزنیم ولی هر دومون بدونیم که چه مرگمونه. شایدم دوتایی رفتیم یه تور ایران گردی. فکرشو بکن! البته اگه تو وقت داشته باشی و افتخار بدی بیخیال کلاسات بشی. بعدش ک حسابی خفن شدیم ازمون دعوت میکنن تو ارکستر ملی بانوان و تو به عنوان پیانیست و من به عنوان ویولونیست چند شب اجرا خواهیم داشت و هر شب خسته و کوفته با کلییی خوشحالی بر میگردیم خونه. شبم میریم پشت بوم به ستااااره ها نگاه میکنیم(اگه هوای تهران بزاره) شایدم بریم کویر و توو تمام اون ستاره سختارو برام توضیح بدی. منم واست راجع به گیاه شناسی و زیست بوم کویر و اتفاقات تکاملیش و رفتار شناسی حیوانات کویر بحرفم و تو بجای تنفر از این زیستا عاشقشون بشی😂 بعدشم یه روز بریم بهزیستی پیش بچه های بی سرپرست یا سرطانی. تو براشون شعر بخونی و کتاب بخونی منم براشون ساز میزنم و کلیییی با ادا اطوارام میخندونمشون. واسشون عروسک و ماشین و دفتر نقاشی میخریم. شایدم یه روزی بیاریمشون خونمون و تو شاسخینتو نشونشون بدی. وااای فاطمه فکرشو بکن. من هر روز غر بزنم که چرا اتاقت شلخته س و تو هر روز غرغر کنی ک خیلیم مرتبه. دوتاییی کار و تلاش کنیم شایدم بورسیه بگیریم و بریم آمریکا. کلیییی خفن شیم و برگردیم ایران. یه مرکز تحقیقاتی بزرگ داشته باشم و تمام تلاشمو کنم ک رفتارشناسیو تکامل و زیست درست حسابی و فهم زیستیو به دانش جو ها و دانش آموزا یاد بدم. تو هم هی شاگردات طلای جهانی بشن و تو توی سخت ترین شرایط پیششون باشی. شب به شب هم دوتایی با رضایت از زندگیمون لبخند بزنیم به هم. هم خونه ای بهتر از تو مگه داریم؟ تازه کلییی هم مراسم رونمایی از کتابای من خواهیم داشت و کلیییی همایش میریم و از اینجور کارا. به هر رشته و چیزی تو دنیا هم سرک میکشیم و سر در میاریم
به اینا که فکر میکنم دلم میخواد تلاش کنم. تمام این معمولی بودنو بپذیرم. فاطمه! زندگیت معمولی نیست. زندگیت به طرز معمولی ای غیر معمولیه! میفهمی چی میگم؟ ینی انقد معمولی وار غیر معمولی داره میگذره که تو متوجه هم نمیشی. 
بلد نیستم منطقی بگم برات ولی به طرز غیر منطقی ای رویاهامون منطقیه! و به طرز غیر معمولی ای باید براش تلاش کنیم. انقدر غیر معمولی که این غیر معمولی بودن معمولی میشه!!😐
قطعا میفهمی نه؟😊

fatemeh ^__^ :

الی تو بی نظیری دیگه :)
من تو پست قبلی کامل اعتراف کردم تو بی‌نظیری :)
چقد خوبه که اینارو میگی
چقد هیجان‌انگیزه که انقد باهم تفاوت داریم و زندگیمون رو یه روال ِ همیشه هیجان یا همیشه آرامش نیست :)
چقدر خوبه که یه عالمه رویا و هدف داریم و هی اینارو برا هم تکرار می‌کنیم تا خسته نشیم از هیچی و قوی‌تر ادامه بدیم
و چقدر خوبه که همو داریم 😍
قطعا میفهمم
قطعا 😍
الی
۰۹ مرداد ۰۱:۵۴
فک کنم این حرفارو نباید نظر میزاشتم و باید میومدم بهت میگفتم😂😂 نمیدونستم انقد میشه اولش تصمیم نداشتم انقد بحرفم😀 تاااازه کلیشو نگفتم😆

fatemeh ^__^ :

اتفاقا خیلی چسبید نظر گذاشتی
به قول اون استیکره دهانم دوختی :دی
حالا احتمالا الان خوابی و من خودمو لو می‌دم که صب میام مدرسه ببینمت :دی
نظرت مثلا درمورد یه فنجون فاطمه بین آزمون زیست و کلاس زیست چیه؟ 🤔😊
علی گوهری
۰۹ مرداد ۱۰:۴۱
آرامش که قطعا بر میگرده
حرفای منطقی و خوب اومممم راستش رفتن به کیش پاراگلایدر پیانو جت اسکی آی فون ....
اینقدر امکانات خوب و به گفته خودتون یه مامان خیلی خوب تر
حرف منطقی اینه که خیلیها اینا رو ندارن. شما به جای اونها هم میتونین خوشحالی کنین و من فکر میکنم همیشه لبخند منتقل میشه از هر کسی یه کس دیگه.
آرامش قطعا برمیگرده :)

fatemeh ^__^ :

شما از کجا می‌دونی من آیفون دارم؟ O_o
بعدش اینایی‌ که گفتم و گفتید هیچ‌کدومش الان نیست
وگرنه انقدر از داشتنشون هیجان‌زده میشدم که نه‌تنها به جای کسایی که ندارن بلکه به‌جای همه خوشحالی کنم
ولی خب در کل ممنون :)

+ اینکه این تفریحا، تفریحای هزینه داریه دلیل بر این نیست که ما خفن پولداریم… سالی یه بار اینا میشه جایزه تلاش‌های من…
+ پول اون کلاساییم که نوشته شده رو خودم کار می‌کنم میدم :)
+ رفع تصویر غلط ایجاد شده
علی گوهری
۰۹ مرداد ۱۲:۰۲
نه من نگفتم پولدارین یا نیستین یا هرچی
میگم اگه می تونین خب استفاده کنین و این خودش ته لذته :)

fatemeh ^__^ :

حله :)
bahar ...
۰۹ مرداد ۱۲:۳۳
(((:حرفات حرف دل بود منم یه تغیراساسی نیازدارم

fatemeh ^__^ :

:)
تغییرات اساسی سکوهای پرتاب زندگین به نظرم :)
الی
۰۹ مرداد ۲۳:۳۲
ناموسا و فانوسا و قاموسا! یه فنجون فاطمه بین آزمون زیست و کلاس زیست بدجوری چسبید!!!!
:)))))
کاش زودتر لو میدادی که میای چون میخواستم واست چند تا چیز بیارم  D: دلت بسوزد! چیییییزای جذابی میخواستم بیارمممم که نگووووووو! حالا دفعه بعد که دیدمت :دی

fatemeh ^__^ :

کوفت خب ؟
کوفت :|
No Name
۱۰ مرداد ۲۲:۱۵
فاطمه قاموسن به الی هم سرایت کرده ؟ 😂😂

fatemeh ^__^ :

عاره دیگه بس که من میگم الیم افتاده تو دهنش :دی
تازه ددابظم میگیم 😂
صخره .
۱۰ مرداد ۲۲:۳۶
اگر من در تمان زندگیم
یک نفرو داشتم که به اندازه الی برام تایپ میکرد
از دنیا هیچی نمیخواستم

fatemeh ^__^ :

^_^
صخره .
۱۰ مرداد ۲۲:۳۸
هیچی نیس قهرمان
چیزی نیس 
زودی ردیف میشه
فقط از فشار و روزمرگی خسته ای که اونم طبیعیه
به همه ایناهم میرسی 
یکم دیگه صبر و طاقت نیازداری بعدش دیگه حله:)

fatemeh ^__^ :

خو :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من ماگدالینم .. غول تماشا ...