امروز دو زنگ اول با رییس کمیته نجوم، کلاس اخترفیزیک داشتیم
بعد یه جوری بود یهو یه تیکهی به نظر خودش بامزه مینداخت پشت سرش میخندید بعد پسراهم به طور رباتگونه جوری که انگار قبلا آموزش دیده بودن یه ثانیه بعدش قهقه میزدن!
بعد فهمیدیم به اینا گفته بودن که دکتر ناراحت میشه وقتی خودش میخنده کسی نخنده کما اینکه مسخره ترین چیزارو گفته باشه :)))) پس بخندید که دهنتون سرویس نشه :دی
یعنی فقط دلم میخواست صداشونو واستون بذارم :))
کلا کلاس اینطوری بود که دکتر درس میداد
یه چیزی میگفت میخندید
پسرا یکدست میخندیدند
ما از خنده اونا غش میکردیم :))))
تو ۳ساعت و نیم دوفصل درس داد لامصب :| تازه حرفم زد :|
دو زنگ اخرم طلا جهانی ۲۰۰۹ بهمون مک درس داد و من سر کلاسش ترکوندم بس که اکتیو بود اخرش گفت خانوم فلانی شما رو برگت یه علامتی بذار من بفهمم تویی :))) [سربرگ امتحانارو جدا میکنن]
حالا قبلا باهاش کلاس داشتم حس میکردم دارن جونمو میگیرناا ولی امروز اصن نمیدونم چی بود اون خوب بود من خوب بودم کلاس خوب بود یا چیزای دیگه من نمیدونم :دی
راستی چن روز پیش دیدم هیچی خوراکی ندارم، خوابگاه رو پرسان پرسان به سمت سوپرمارکت ترک کردم
بعد دیدم سوپر مارکت نی
هایپر مارکتم رد کرده بود ولی از فروشگاه کوچیک تر بود
هیچی دیگه یه سری خرت و پرت خریدم با این ویفره که از جلدش خوشم اومد برداشتمش
بعد اقا رفتم حساب کنه
همرو زد گفت ۶۰ تومن!
فاکتورشم داد بهم
منم کارتمو دادم کشید و اومدم بیرون
تو راه برگشت داشتم حساب میکردم چیا خریدم که ۶۰ تومن شده هرچی حساب کردم بیشتر ۴۵ نمیشد دیگه گفتم شاید چیزیو حساب نمیکنم
اومدم خوابگاه یه لحظه فاکتوررو نگاه کردم
دیدم زده ویفر ۱۷۰۰۰۰ ریال :|
هی صفراشو شمردم هی همون بود
یعنی واقعا شوک شده بودم که اخه مگه یه ویفر چیه ۱۷ تومن :/
هیچی دیگه گذاشتمش تو کمد بلکه یه فکری براش بکنم
امروز اومدم داشتم چایی میخوردم یهو چشمم خورد به این
اقا یه دونه خوردم ازش
حس میکنم خوشمزه تر از این تاحالا تو عمرم نخورده بودم کاکائو طور!
قطعا اون روز اگه قیمتشو میدونستم یا فاکتورو تو فروشگاه نگاه میکردم پسش میدادم
ولی واقعا چقدر حس خوبیه ادم ناخواسته بعضی چیزارو تجربه کنه
حتی یه بار
الان اصلا پشیمون نیستم که فاکتورو تو فروشگاه نگاه نکردم :)))