من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

از هر دری سخنی…

• اولین روز کلاس در کل خوب بود… ۴ ساعت اول قرار بود نسبیت باشه… استادش نقره یکه سال نوده… الانم شریف فیزیک می‌خونه گرایش کیهان! یحتمل تا ۲ ماه دیگه میره :|

این دو زنگی که داشت و در حقیقت شروع دورم بود تقریبا بیشتر صحبت کردیم… به نظرم حرفای خوبی می‌زد… خیلی دیدم باز شد نسبت به آینده، به فیزیک خوندن، اپلای و خیلی چیزای دیگه در کل از اون استادایی بود که المپیادی بودنو درک کرده بود و به طبع خیلیم خوب مارو درک می‌کرد

۴ ساعت بعدی با یکی دیگه (فک کنم طلا داره) کلاس دینامیک کهکشان داشتیم که با وجود این که دو شب رصد بودو نخوابیده بودو از صبم کلاس داشت بازم یه نفس درس داد :|

ولی خدایی از حق نگذریم هرجا می‌پرسید خسته‌ایم یا نه و حتی اگه یه نفر می‌گفت اره خستم کلاس و قطع می‌کرد که به نظرم شعور بالایی می‌خواد این کار! اخر سرم که بچه‌ها صداشون دراومد همه نیم ساعت زودتر ولمون کرد :دی

نکته جالبش اینجا بود که نمیذاشت صداشو ضبط کنیم ولی می‌تونستیم فیلم بگیریم از کلاس که جالب بود برام !

اخرشم گفت دینامیک امسال وحشتناک تر از پارساله می‌خوام پوستتونو بکنم :| دستشم درد نکنه :|

• جو کلاس اصلا خشک نی فقط نمی‌دونم چرا دخترا یه فوبیای خاصی نسبت به پسرا دارن :| واقعا درک نمی‌کنم!

مثلا پسرا می‌خواستن گروه بزنن و‌داشتن شماره‌های بقیرو جمع می‌کردن که یهو یه پچ پچی افتاد که شماره‌هاتونو ندیدا اگه خواستن لینک گروهو می‌دن … خو الان مثلا شماره داشته باشن می‌میرین؟ نه واقعا؟ ۴۰ نفر آدم کنار هم جمع شدن که در آینده خیلی کارا می‌تونن باهم انجام بدن… واقعا دیگه شماره چیه اخه :/ هووف

نکته جالب توجه تو کلاس اینه که پسرا قرشون زیاده :| یعنی از همین جلسه اول اسپیکر اورده بودنو زنگ تفریحا کلاس کلا رو هوا بود به طوری که ما ترجیح میدادیم مزاحم عشق و حالشون نشیم اصن :| اینم یه جورشه :/

• یه چیز بی‌ربطم می‌خوام بگم که چن وقته به شدت ذهنمو مشغول کرده!

چادر!

من از کلاس سوم به گفته مامانم چادر می‌پوشیدم ولی مثلا این جوری که تو شهربازیا و مسافرتا و تو خونه که مهمون میاد یا مهمونی می‌ریم نمی‌پوشیدم

چن وقت پیش داشتم به مامانم می‌گفتم من اصن وجود این چادرو درک نمی‌کنم

وقتی نماز می‌خونم می‌دونم دارم چی‌کار می‌کنم… با تمام وجودم حسش می‌کنم

وقتی با خدا حرف می‌زنم قلبم حس می‌کنه

ولی چادرو نه

به نظرم یه سری جاها لازمه بپوشمش و با اون راحت ترم ولی یه سری جاهام نه اصلا

که خب پیرو این یه سری جاها می‌پوشیدم یه سری جاهام نمی‌پوشیدم

برگشت گفت خب جاهایی که راحت نیستی نپوش… من هم سن تو بودم ۹۰ درصد مانتویی بودم ۱۰ درصد با چادر می‌رفتم بیرون اونم یه سری جاهای خاص… حتی بعد از ازدواجمم تا قبل از حسین تو اداره چادرمو در میوردم

باید خودت به این باوره برسی که همیشه چادر سرت باشه 

بهش گفتم ولی شما منو تقریبا از کلاس سوم مجبور کردی چادر بپوشم که گفت اشتباه کردم قبول دارم

من این موضوع که یه سری جاها چادر بپوشم یه سری جاها نپوشم برام حل نشدس

با خودم درگیرم

به نظر خودم خیلی مسخره بود قبلا من با چادر می‌رفتم دانشگاه بعد سر کلاس چادرمو در میوردم !

خب یعنی چی؟ استادم کمتر از بقیه نامحرمه ؟ :/

یا مثلا مهمونیا چادر نمی‌پوشیدم! یعنی مردای فامیل کمتر نامحرم تر از بقین؟ :/

الان به یه جایی رسیده که اصلا نمی‌تونم با چادر ارتباط برقرار کنم

من لباسام به قدری ساده و گشادن که اصن خودم می‌فهمم که اون چادر رو نمی‌تونم با وجود اینا درک کنم!

به نظرم اولین حکم برا انجام هرکاری باور داشتن به اون موضوعه

من باور دارم که باید حجابم کامل باشه

باید یه جوری بگردم که جلب توجه نکنم

درست یا غلط من به این باوره رسیدم و اتفاقا روز به روز بیشتر عاشق این سادگیه میشم و بیشتر سعی می‌کنم لباسام ساده باشن

ولی به باور چادر نرسیدم

اولین کاری که براش کردم این بود که با خودم نیوردمش… و می‌دونم باید کم کم حذف بشه

شاید بعده این حذف شدنه یه روز به یه جایی برسم که به باور این چادره برسم و اون روز روزیه که با جون و دل همه جا سرم می‌کنم

ولی الان نه

تمام دغدغه من اینه که نمی‌دونم چجوری باید این موضوع رو تو خانواده مطرح کنم که نگن تا چشمش به یه جای جدید افتاد خودشو ول داد

کاش یه ذره درک داشته باشن و فقط چشماشونو نبندن و دهنشونو باز کنن…

علی گوهری
۲۱ تیر ۱۹:۲۵
مردم زیاد حرف میزنن شما اهمیتی ندین

این کلاسا برای آمادگیه؟! یا نه آخرش از همین کلاسها امتحان میگیرن؟!

fatemeh ^__^ :

به من حرفی بزنن مهم نیس
اما اصلا دلم نمی‌خواد بگن مامانش یه جوری بزرگش کرده که الان این کارو می‌کنه (هرچند که تو این شرایط از نظر من کاملا درسته)
صخره .
۲۱ تیر ۲۰:۲۹
ای بابا! امان از حرف مردم ترجیحا اینجا راهی رو برو که برات داستان نشه
چه استادای خوبی:)خداروشکررر
خخخخ چه پسرایی!!!دمشون گرممممممم:)
دخترا چه بچه بازی در اوردن! 
و دیگر دالی:)

fatemeh ^__^ :

بی خیال حرف مردم
اصن هرکیم حرف زد خودم جوابشو میدم

اولی خوب بود دومی بد نبود :)

خلن به خدا :))

دقیقا

دالی :)
آقاگل ‌‌‌‌
۲۲ تیر ۰۱:۳۸
سر مسائل اعتقادی یک پیشنهاد بدم؟ وقتی به یک مورد اعتقاد پیدا کردی. خواه با علم یا خواه به اعتماد به کسی که خیلی قبولش داشتی و داری. دیگه حرف مردم رو یا نشنو یا از این گوش بگیر و از اون گوش پر! :)
اصلا فکر کردن بهش هم غلطه :))
.
موفق تر باشید سر کلاس ها.

fatemeh ^__^ :

اوهوم راس می‌گید 
ولی خب احتما من نه می‌تونم نشنوم نه می‌تونم بشنوم و بی‌خیال شم
جوابشونو میدم :دی

ممنانمم ^____^
الی
۲۲ تیر ۲۱:۵۳
خرههههه صد در صد مامانت درک میکنه بابا. تو همه ب اینارو بهشون بگو قطعا میفهمن

fatemeh ^__^ :

مامانم که معلومه درک می‌کنه :)
و فک کنم باید قانون همیشگی رو پیش بگیرم
بقیه به جهنم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
من ماگدالینم .. غول تماشا ...