من و خدات دوتا دیوونه ایم ..

در من تمام توست و در تو تمام آنچه دوست می دارم ...

شلخت طوری

اقا شمارو به خدا به کسایی که شلختن نگین وسایل و اتاقشونو مرتب کنند :/

صب ساعت ۶:۱۵ بعده دو ساعت خوابیدن با چشای پف کرده از خواب بیدار شدم ، در کوری تمام دنبال عینکم گشتم ک «گفتن» بزار رو میز :/ عینک جاش زیر متکاس :/

بعده همه ی اینا هلک و هلک دنبال مانتوم پشت تخت گشتم بعده ناکامی یه نگاهی به اتاق تمیزم انداختم و دریابیدم بعده تمیز شدن اتاق مسلما مانتو باید سرجاش باشه :/ و بعد به راحتی از روی در برِش داشتم :/

تازه داستان به اینجا ختم نمیشه :/ مشکل اصلی پیدا کردن مقنعه تو اتاق تمیزه :/ این مشکل از اون جایی شروع میشه که اتاقو تمیز کنی کمدو نه ..

یعنی در حقیقت هرچی تو اتاق میبینی میچپونی تو کمد :/

حالا اگه یه مفلوکی مثه من ساعت ۶ صب بخواد دنبال مقنعه بگرده دیگه هیچی

با بدبختی مقنعه گرام و از اعماق کمدِ بدتر از کمد آقای بوفیم کشیدم بیرونو بدبختی چروک بودنشه :/

خو وقتی اتاق تمیز نباشه مقنعه رو شووووت می کنی یه گوشه و فردا صبشم به راحتی بدون هیچ چروکی از همون گوشه برمیداری می پوشی و به همین منوال :/

حالا خدارو شکر مامانم مسئولیت اتو کشیدنشو به عهده گرفت و من وقت کردم حداقل مسواک بزنم وگرنه همون جا وسط خونه عر میزدم :/

بعده صبونه خوردن مامان گلی منو میرسونه حوزه و بعدِ یه دور دوره کردن فصلِ *نیِ ۴ با توکل به خدا میری سر امتحان و در کمال مروت طراح سوال همه ی سوالارو کاااامــــــــل جوری حل می کنی که تو دلت میگی الحق که فاطمه‌ی خودمی :) بدون یه سال نشستن سر زنگ مسخره و کسالت بار هندسه با کمتر از ۲۴ ساعت خوندن میری هندسرو میترکونی ^__^ تبارک الله

اصن خدا چی خلق کرده :دی ( دوس دارم از خودم تعریف کنم -_- )

بعدشم خونه و تصمیم استخر که برخلاف تمام دلتنگیم برا آب، به خاطر خستگی، فقط در حد همون تصمیم باقی می‌مونه و من در نهایت چپه میشم رو‌تخت :))

+ آی ام شلخته :/ آی لاو شلختگی :/ بذارید با شلختگیم بمیرم به قول پاتریک شمارا به مولا :/

من ماگدالینم .. غول تماشا ...