گاهی وقتا با خودم فک میکنم قراره چه آینده ای داشته باشم ؟
میتونم تنهایی دووم بیارم و به همه هدفایی ک دارم برسم یا زرتی مغلوبِ این حسِ خوبِ بغل میشم و تمام آرزوهامو به خاطرِ داشتنش بیخیال میشم ؟
یه آینده ی آرومو بی جنگ و دعوا و زندگی تو خونه ی نزدیک پارک لالرو با الی، یه هفته درمیون پیست رفتن و پرواز تو آسمونو ، صب تا شب کار کردن و با بچه های پرورشگاه رصد رفتن و هیجان و بی دغدغه زندگی کردن و با بغل میشه عوض کرد اصن ؟
میشه بیخیال اون همه آزادی شد و به خاطر بغل تن به خفت ازدواج داد ؟
میشه همه ی شب بیداریا و سختی کشیدنام برا رفتن به یه دانشگاه خفن و آخرش رویای ناسا رو با ازدواج طاق زد ؟
منطقا نه ...
منطقا .. ولی احساسم چی ؟ وقتی تنهام و دوست دارم یه بغل مردونه آرومم کنه چی ؟ تا کی میتونم تنهایی جلوی دنیا وایسم و به همه ی آرزوهای خوبم برسم و حسمو خلاصه کنم تو بچه های پرورشگاه ..
تا کی میتونم خودمو قوی نگه دارمو نخوام برا یه ثانیم ک شده تو بغل یه مرد ک از قضا قراره باهاش به هیچی نرسم آروم بشم ؟
آهای پسری که درسخونی ، مثه من معتقدی هیچ جا آرامش ارتفاع رو نداره و عاشق هیجان و مسابقه تو پیستی ..
آهای پسری که پایه ای یهویی و بدون هیچ مقدمه ای فرمونو کج کنی و بندازی تو چالوسو با خانومت ک بهترین دوستته یه سری به دریا بزنید و زود برگردی
آهای پسری که مثه من معتقدی بچه دار شدن خودخواهانه ترین کار دنیاس وقتی این همه بچه ی بی پدر مادر تو پرورشگاها آینده ی مشخصی ندارن
آهای پسری ک پا به پای خانوم آیندت چه تو خونه چه بیرون کار می کنی و میفهمی اون مثه تو یه انسانه .. حق انتخاب داره .. خسته میشه .. گاهی شاده .. گاهی ناراحته .. گاهی بهونه میگیره ک بغلش کنی و خلاصه ک اون بهترین دوستته ..
آهای پسری ک موهای ژولیده داری تا خانومت ژولیده ترش کنه
آهای پسری ک همه جوره یه دختر مثه منو درک میکنی
این یه خواستگاری رسمیه
اگه این متنو میخونی ، من بهت درخواست ازدواج میدم و قول میدم اگه دختر مو بُلند دوس داری دیگ موهامو کوتاه نکنم ...
من تا اخر دنیا منتظرت میمونم و جز تو ، تو بغل هیش کی نمیرم .. قول میدم ..
حتی اگه اون ور آبا باشی ..
میام و پیدات میکنم و حتی یه روز ب عمرم مونده باشه تو بغلت آروم میشم و میمیرم ...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.