وقتایی ک خونه تنهام و ترجیحا تو فصلای گرم سالم هستیم خیلی خوش میگذره بهم :)
اولین کاری میکنم روشن کردن کولره :دی
باد کولر به نظرم جزو دلنشین ترین بادهای ممکنه :)
بعدش تمیز کردن خونه و اتاق با صدای دلنشین مرتضی :)
خیلی خوش میگذره مخصوصا وقتی از صبش رفتی سر جلسه مرحله دوعه فیزیک و خوب امتحان دادی و از اونجا یه راست شوت شدی وسط جایی ک یه سال و اندی خاطرهی المپیادیت اونحا رقم خورده و بعده مدت ها دوری ، یه تایم طولانی کنار آدمایی هستی ک دوسشون داری ، درکت میکنن و همه جوره حمایتت می کنن ..
که مثلا کلی با خانوم علیزاده حرف بزنم ، برا آقای مسعودی و خانوم نیازی نسبیت خاص توضیح بدم و آقای بهمنی کلی تحویلم بگیره :)
یا مثلا وقتی آقای مسعودی میخواد ناهار بگیره خیلی با اعتماد به نفس بگم ، بگید کارت خوانشونم بیارن :دی
بعد اون یه جوری ک مثلا خیلی حرفت مسخرس بگه مهمون من :/
و من غد و یه دنده سر ظهرو تو گرما برم بیرونو پول بگیرم از دستگاه و با پیک رستوران برسم پژوهشسرا :)))
ک بعد بگه چقد لوسیین شما :)))
( خودتون لوسین جناب )
که دو ساعت منتظر باشه نماز بخونی باهم نهار بخورین و تو بری تنهایی ناهار بخوری :دی
که زیر باد کولر خوش و خرم پست بذاری در حالی ک کمتر از ۳۶ ساعت دیگ مهم ترین امتحان عمرتو باید بدی :)
زندگی و خونه مجردیم عالمی داره ها :)